
این روزها، همه دوست دارند فلسفه را عامهپسند و سادهفهم کنند. یکسری بهدنبال بازی فکریاند، و عدهای هم میخواهند زخمهای روحیشان را با آن تسکین بدهند. اما هیچچیز فیلسوفان کلاسیک را به این اندازه عصبانی نمیکند. آنها میگویند فلسفه به شما احساس زیرکی و نشاط نمیدهد، بلکه کاری میکند فکر کنید احمقتر شدهاید: با فلسفهورزیدن کشف میکنید که حتی امور بسیار ابتدایی را نیز نمیدانید. اگر مواجههتان با مسائل فلسفی طوری نباشد که خواب را از چشمتان بدزدد، پس آنها را فقط به سخره گرفتهاید و بس.
پوینت — فلسفه سرابی است که بیشتر آن نه در دبیرستان تحقق مییابد و نه پس از دانشگاه. حیات فلسفه در درون محیط دانشگاهی یا، به بیان دقیقتر، درون فضایی است که خود این فضا در دل محیط دانشگاهی قرار دارد. مثلاً، در دانشگاه شیکاگو، فلسفه یکی از معدود گروههایی است که سیاست سختگیرانهای دارد در بخشیدنِ اعتبار به موضوعاتی که در دورههای بیرون از گروه ما طرح میشوند. ما عنوان فلسفه را به موضوعی نمیدهیم مگر آنکه خودمان آن را تدریس کرده باشیم. فلسفه از مرزهایش مراقبت میکند. بهتازگی، سروصداهایی دربارۀ یک فرار بزرگ از این مرزها به گوش میرسد که تحت عنوان «فلسفۀ همگانی یا عمومی» عمل میکند. فلسفۀ همگانی مشتمل است بر فلسفۀ عامهپسندی که در کتابهایی همچون کمدی منطق [۱]، دنیای سوفی [۲] یا ماتریکس و فلسفه [۳] میتوان یافت، اما باز محدود به این قسم نیست. فلسفۀ عامهپسند -که همتایانی از فیزیک عامهپسند، تاریخ عامهپسند و روانشناسیعامه پسند دارد- شخصیتها و مفاهیم فلسفی را به شیوهای دسترسپذیر (برای همگان) ارائه میکند. گونۀ «عامهپسند»، به بیان عامتر، به آگاهیبخشی افراد غیرحرفهای دربارۀ پیشرفتهای …