تو می‌‌تونی عزیزم<!-- --> | طاقچه
infinite

ویژه مشترکین بی‌نهایت

تو می‌‌تونی عزیزم

فرهنگ ما پر است از کلیشه‌‌های افزایش عزت نفس برای رؤیاپردازان جوان، اما این دلگرمی‌‌ها غیرصادقانه و خطرناک‌‌اند

فصلنامه ترجمان علوم انسانی

۱۵ دقیقه مطالعه

bookmark
تو می‌‌تونی عزیزم

اگر از بچه‌ها بپرسید «وقتی بزرگ شدی می‌خواهی چه‌کاره شوی؟» معمولاً جواب آماده‌ای در آستین دارند: دکتر، معلم، پلیس و ... . پدر و مادرها معمولاً بچه‌هایشان را تشویق می‌کنند که حتماً همان کاری که دلت می‌خواهد را به دست می‌آوری. اما این حرف آن‌قدرها هم واقعیت ندارد. شاید بگویید که برای روحیه‌دادن به بچه‌ها لازم است، اما احتمالاً این فایده را هم ندارد، بلکه برعکس، باعث می‌شود بچه‌ها در برابر بی‌رحمی‌های دنیای کار آسیب‌پذیرتر شوند.

ایان — گوئنیتِ دوازده‌‌ساله چشمان قهوه‌‌ای تیره دارد و شدیداً دوست دارد تصور منفی مردم از کوسه‌‌ها را تغییر دهد. او به مدرسۀ آموزش فرانسوی وست اوکس در اونتاریوی کانادا می‌‌رود. گوئنیت و حدود دوازده بچۀ دیگر، که طبق آزمایشاتْ بااستعداد محسوب می‌‌شوند، در ماه سه روز را در آنجا گذرانده و به بحث در مورد موضوعات خارج از برنامۀ عادی درسی‌شان می‌‌پردازند. آن‌‌ها اخیراً دربارۀ علمِ پزشکی قانونی مطالعه کردند، یعنی جست‌وجو برای سرنخ، اجتناب از موارد ردگم‌‌کنی و یادگیریِ اینکه دانشمندان چگونه شواهد دی‌‌‌ان‌‌ای را آزمایش می‌کنند.

اما او عاشق کوسه‌‌هاست. عزمش را جزم کرده که روزی زیست‌‌شناسِ دریایی شود و به‌‌خوبی به این اندیشیده که برای رسیدن به این هدف به چه چیزی نیاز خواهد داشت. معلمش، خانم اِنسینگ، به آیندۀ گوئنیت خوش‌بین است و همواره به گروه نخبۀ خود می‌‌گوید که می‌توانند همان چیزی بشوند که می‌خواهند.

گوئنیت معلمش را دوست دارد، اما از این حرف او خوشش نمی‌‌آید که می‌‌گوید «اگر نمرات خوب نگیرید یا اگر تصوری نادرست داشته باشید، نمی‌‌توانید هرچه می‌‌خواهید بشوید. مردی در یوتیوب بود که می‌‌خواست دام‌پزشک شود. کلیپی مربوط به حادثۀ رخ‌داده برای حیوانی را به او نشان دادند و …

این نوشته‌ را پسندیدی؟

like
like

اطلاعات چاپ

این نوشته در شماره ۱۲ فصلنامه ترجمان علوم انسانی (پاییز ۱۳۹۸) منتشر شده است.