
من خوردم
آن آلوها را
که تو گذاشته بودی
توی جایخی
حتماً نگهشان داشته بودی
برای صبحانه
مرا ببخش
خوشمزه بودند
حسابی شیرین
و حسابی خنک
ویلیام کارلوس ویلیام در سال ۱۹۳۴، در شعر «فقط خواستم بگویم»، احتمالاً از همسرش فلوسی به این روش عذرخواهی کرد. عذرخواهیهای خودِ من اینقدر شیک نیستند و قطعاً ارزش چاپشدن ندارند. البته، در دفاع از خودم باید بگویم که بنده با انتشار عذرخواهیهایم در مجلۀ آتلانتیک با یک تیر دو نشان نمیزنم و در مقابل اینهمه مخاطب به همسرم نمیگویم که گرچه برای بار میلیوناُم بیملاحظه و عوضی رفتار کردم، ولی ارزشش را داشت.
بههرحال، عذرخواهیکردن قلق دارد. برای این کار به قدرت فردی، گوش شنوا و مهارتهای روانشناسی نیاز داریم؛ برای همین است که خیلی از عذرخواهیها ناموفقاند. اگر موضوعی هست که باید بابتش عذرخواهی کنید -یا اگر میخواهید دفعۀ بعدی که دستهگل به آب دادید بدانید چطور باید حلوفصلش کنید- این هم از مبانی هنر و علمِ ابراز پشیمانی:
از دیدگاه عصبشناختی، عذرخواهی خیلی پیچیده است و حداقل سه فرایند جداگانه را در بر میگیرد. اولی کنترل شناختی است، چراکه شما انتخاب میکنید که عذرخواهی کنید، هرچقدر هم که این کار سخت و عذابآور باشد. اینجا قشر پیشپیشانی جانبی مغز درگیر میشود. دومی دیدگاهگیری[۱] است، یعنی به …