
رمان از تجربۀ نویسنده زاییده میشود، تاریخ مبتنی بر اسناد و بایگانیهاست. اما سند و بایگانی غافل است از بیم و امید، عشق و نفرت، و خشم و شوخطبعیهای هر دوره از زمان: عناصری که در تاروپود هر عصر میآمیزند و از کف آیندگان میروند. جیل لپور، مورخ آمریکایی، میگوید اگر در فهم تاریخ این عناصر را ندیده بگیریم، اتفاقات تاریخی برای ما بیمعنا میشوند: انگار که چیزی دربارۀ دانستههایمان نمیدانیم.
نیویورک ریویو آو بوکس — آمریکا چه بود؟ قدمت این سؤال تقریباً بهاندازۀ خود جمهوری است. در سال ۱۷۸۹، یعنی همان سالی که جرج واشنگتن نخستین دورۀ ریاستجمهوریاش را آغاز کرد، دیوید رمزی، پزشک و سیاستمدار اهل جنوب کالیفرنیا، به صرافت افتاد ملت جدید را، با نظرکردن بر گذشتۀ کوتاهش، دریابد. در آن زمان، تاریخهایی که از آمریکا وجود داشت روایتهای بومی بودند، یعنی داستان ایالتها یا افسانههای پراکندۀ مستعمرهنشینان. ملتها، در آن دوران، از راه تبار، مذهب، یا خاکِ آبا و اجدادی به یکدیگر مرتبط میشدند. رمزی مینویسد: «آمریکاییها چیزهایی دربارۀ یکدیگر میدانند، اما نه خیلی زیاد». او از سویی معاصرانش را همچون مردمانی نشان داد که علیرغم تفاوتهایشان یگانه هستند، و از سوی دیگر پیشفرضهایی را کنار زد که میگفتند برای کنار هم نگهداشتن مردم چه چیزی لازم است: «هنگامیکه جنگ شروع شد، آمریکاییها گروهی کشاورز و بازرگان و مکانیک و ماهیگیر بودند، اما ضروریاتِ کشور روحی تازه در ساکنان دمید و مجبورشان کرد به شیوهای دیگر فکر کنند، سخن بگویند، و دست به عمل بزنند: شیوهای ورای آنچه عادت داشتند». زمانی که رمزی چنین چیزی را مینوشت، قانون اساسی تازه تصویب شده بود و نخستین نظام حاکمیت ملی میرفت تا به تأیید عمومی …