درمان دردهای زندگی به‌سبک فریدریش نیچه<!-- --> | طاقچه
infinite

ویژه مشترکین بی‌نهایت

درمان دردهای زندگی به‌سبک فریدریش نیچه

کتاب جدید جان کاگ به‌دنبال گره‌زدن فلسفه به انبوه تجربیات روزمره است

فصلنامه ترجمان علوم انسانی

۱۰ دقیقه مطالعه

bookmark
درمان دردهای زندگی به‌سبک فریدریش نیچه

نیچه در یکی از مهم‌ترین کتاب‌هایش، ارادۀ معطوف به قدرت، می‌نویسد: «برای آن دسته از انسان‌ها که برایم مهم‌اند آرزوی درد و رنج، اندوه، بیماری، بدرفتاری و بی‌آبرویی می‌کنم». این آرزو احتمالاً شامل حال کسانی که نیچه برایشان مهم است نیز می‌شود. جان کاگ، فیلسوف آمریکایی، به‌دنبال نیچه افتاد تا بفهمد فلسفه برای زندگی چه حرفی دارد. مسیری که از کتابخانۀ دانشگاه بازل شروع شد، با کوه‌نوردی در آلپ ادامه یافت و تا فروپاشی زندگی خانوادگی‌اش پیش رفت.

آتلانتیک — این تصور بحث‌انگیز که فلسفه راهنمایی است به‌سوی زندگی آرام‌ترْ تاریخی به درازای خود رشتۀ فلسفه دارد. آگوستین قدیس در قرن چهارم، در رساله‌ای در باب زندگیِ سعادتمندانه، فلسفه را «بندرگاهی» برای ارواح آشفته توصیف کرد، و در قرن ششم سناتوری رومی به‌نام بوئتیوس، در انتظار اعدام، رساله‌ای نگاشت و نامش را «تسلی‌بخشی فلسفه» گذاشت. در دوران متأخر، لودویگ ویتگنشتاین در کتاب خود به نام پژوهش‌های فلسفی [۱] (۱۹۵۳) بیان کرد که هدف فلسفه جست‌وجوی حقیقت نیست، بلکه فراهم‌آوردن آسایش خاطر است: «نشان‌دادن راه خروج از تلۀ شیشه‌ای به مگس». ویتگنشتاین از «یک روش فلسفی واحد» تبعیت نکرد، بلکه به این نتیجه رسیده بود که برای ساکت‌کردن صدای وزوز سرگشتگی‌مان «روش‌ها و درمان‌هایی مختلف وجود دارد».

برخلاف دیگران، مسکّن‌های موقتی به مزاج نیچه نمی‌ساخت. همان‌گونه که جان کاگ در شرح‌حال جدید و سیر فلسفی‌اش با عنوان گشت‌وگذار با نیچه: در باب «آنچه هستی باش» نشان می‌دهد، این اندیشمند آلمانی بیشتر قصد ترساندن ما را دارد تا تعلیم ما. «آنچه هستی باش»، جمله‌ای که نیچه سرلوحۀ پایان‌نامه‌اش کرد، نقل قولی است از سرود پیروزی پیندار، شاعر یونانی. این جمله، خارج از بافت، ممکن است …

این نوشته‌ را پسندیدی؟

like
like

اطلاعات چاپ

این نوشته در شماره ۱۰ فصلنامه علوم انسانی ترجمان (بهار ۱۳۹۸) منتشر شده است.