خلاصه قسمت قبل:
بعد از مشخصشدن نتیجه آزمایش، معلوم شد که پگاه و پارسا به علت مسمومیت کشتهشدن، برای همینم کارآگاه با اون نتایج به خونه آقای منوچهری برگشت و با ویدا صحبت کرد، ویدا هم فقط به خاطر اینکه شاید با اعترافش توی مجازات پرهام تخفیفی داده بشه به کارایی که کرده بود اعتراف کرد و بعدشم قرار شد که اون طبق نقشه دموربایا و مثلا برای کشتن پوریا کاری کنه که پرهام راس ساعت مقرر به خونه بیاد.
- پرهام: سلام پوریا، بالاخره برگشتی؟
- سلام برادر، خیلی دلم برات تنگ شده بود
- منم همینطور ولی اگه عاقل بودی هیچوقت برنمیگشتی
- منظورت چیه؟
- واقعا میخوای بدونی؟
- چی رو؟!
- باشه بهت میگم، خب راستش این من بودم که پگاه و پارسا رو کشتم.
- چی؟! مگه میشه؟! آخه این چطور ممکنه؟!
- آره ممکنه، الانم اومدم تو رو بکشم.
- یعنی چی؟! پس مشاور چی؟
- اون یه بدبخت کامله اما همون بدبخت بود که باعث شد من چنین فرصتای خوبی به دست بیارم چون مشاور فهمیده بود که تو به اون خدمتکار گفتی که هرشب داروی آرامبخش توی لیوان شیر پارسا و پگاه بریزه و براشون ببره، برای همینم مشاور اون خدمتکارو تهدید کرد و بهش گفت که باید مقدار اون آرامبخشا رو بیشتر کنه و بعدشم برای اینکار اونو مجبورکرد که داروها رو از اتاق تو بدزده تا اثر انگشته تو روشون باشه.
- ولی من که اونقدر آرام بخش توی اتاقم نداشتم
- خب معلومه که نداشتی، همه اون آرامبخشا رو ویدا از توی مَطَبِت برام میاورد تا اثر انگشت تو روشون باشه و بعد اونا رو توی اتاقت جاساز میکرد، بعدشم اون مشاور به خدمتکار دستور میداد که اونا رو از …