قاتل قصر شیشه‌ای<!-- --> | طاقچه
infinite

ویژه مشترکین بی‌نهایت

قاتل قصر شیشه‌ای

قسمت شانزدهم:مجموعه داستان های حقوقی- جنایی:کاراگاه دِموربایا

کیهان بچه‌ها

۶ دقیقه مطالعه

bookmark

خلاصه قسمت قبل:

بعد از مشخص‏شدن نتیجه آزمایش، معلوم شد که پگاه و پارسا به علت مسمومیت کشته‏شدن، برای همینم کارآگاه با اون نتایج به خونه آقای منوچهری برگشت و با ویدا صحبت کرد، ویدا هم فقط به خاطر این‏که شاید با اعترافش توی مجازات پرهام تخفیفی داده بشه به کارایی که کرده بود اعتراف کرد و بعدشم قرار شد که اون طبق نقشه دموربایا و مثلا برای کشتن پوریا کاری کنه که پرهام راس ساعت مقرر به خونه بیاد.

- پرهام: سلام پوریا، بالاخره برگشتی؟

- سلام برادر، خیلی دلم برات تنگ شده بود

- منم همینطور ولی اگه عاقل بودی هیچوقت برنمیگشتی

- منظورت چیه؟

- واقعا می‏خوای بدونی؟

- چی رو؟!

- باشه بهت میگم، خب راستش این من بودم که پگاه و پارسا رو کشتم.

- چی؟! مگه میشه؟! آخه این چطور ممکنه؟!

- آره ممکنه، الانم اومدم تو رو بکشم.

- یعنی چی؟! پس مشاور چی؟

- اون یه بدبخت کامله اما همون بدبخت بود که باعث شد من چنین فرصتای خوبی به دست بیارم چون مشاور فهمیده بود که تو به اون خدمتکار گفتی که هرشب داروی آرام‏بخش توی لیوان شیر پارسا و پگاه بریزه و براشون ببره، برای همینم مشاور اون خدمتکارو تهدید کرد و بهش گفت که باید مقدار اون آرام‏بخشا رو بیش‏تر کنه و بعدشم برای این‏کار اونو مجبورکرد که داروها رو از اتاق تو بدزده تا اثر انگشته تو روشون باشه.

- ولی من که اونقدر آرام بخش توی اتاقم نداشتم

- خب معلومه که نداشتی، همه اون آرام‏بخشا رو ویدا از توی مَطَبِت برام میاورد تا اثر انگشت تو روشون باشه و بعد اونا رو توی اتاقت جاساز می‏کرد، بعدشم اون مشاور به خدمتکار دستور می‏داد که اونا رو از …

این نوشته‌ را پسندیدی؟

like
like

اطلاعات چاپ

این نوشته در شمارهٔ ۳۰۹۰ مجلهٔ کیهان بچه‌ها (تابستان ۱۴۰۱) منتشر شده است.