
دیدوبازدید با دیگران میتواند از تنهایی فراریمان دهد، چنانکه بعضاً سیگارْ راه درمانی برای پریشانیها محسوب میشود. اما همانطور که توهمِ آرامشِ سیگار با گذشتن زمان از بین میرود، رفتوآمد با دیگران هم بعد از چندی بیمعنا میشود. ما میمانیم و معاشرتی که تنها نتیجهاش یکسری نیش و کنایه و گرفتاری است. پس چرا نباید خود را به تخت خانه ببندیم و اعتیاد به وقتگذرانی با دیگران را ترک کنیم؟
بریک — سالهاست که از خود پرسیدهام: چرا زمانت را با دیگران سپری میکنی؟ اما هرگز تلاش جدیای نکردهام که به پاسخی برسم. همیشه فکر میکردم دارم سؤال بیمعنایی از خودم میپرسم، اما بهتازگی دنبال پاسخی افتادهام، چون نمیتوانم از کنار پرسشی بگذرم که هزار بار از خودم پرسیدهام.
گمان میکنم اگر بدانم چرا بیرون میروم، ممکن است برای انجامدادنش کمتر به خودم بدگمان شوم و شاید کمتر خودم را به باد انتقاد بگیرم. ممکن است بتوانم یک مهمانی را برانداز کنم بیآنکه به ذهنم خطور کند که: چه احمقانه -چرا آمدی؟- باید در خانه میماندی.
در کاوشم برای پیداکردن پاسخی برای پرسشِ «چرا بیرون برویم؟» اولین کاری که کردم این بود که فهرستی تهیه کردم از تکتک دلایلی که ممکن بود مرا به فکر بیرونرفتن بیندازد. شد دوازده دلیل. سپس همین که شروع کردم به نوشتن متوجه شدم که خارجشدن از خانه چهار دلیل اصلی و مهم دارد و بقیۀ دلایل کماهمیتتر در همین چهار دسته میگنجند:
۱. میل (برای رابطۀ جنسی، عشقورزی، همنشینی و کارهایی از این دست)
۲. کنجکاوی جامعهشناختی/درک زیباییشناختی
۳. آزمودن خود
۴. مواردی که یک نفر دیگر بخواهد وقتش را با ما بگذراند
چند سال پیش، سیگار را ترک کردم و برای اینکه در این مسیر به خودم کمک …