
گردشگرانی که از اروپا و آمریکا به کشورهای اصطلاحاً جهان سوم سفر میکنند، در پستهای اینستاگرامشان، که یحتمل عکسی با لباس محلی آنهاست، مینویسند: «طفلکها، عجب مردمانِ مهربان و جالبی بودند». جدای از دلسوزیهای مشمئزکننده، این نوع جذابیت بیشتر بهمعنای تبدیل آدمهای محلی به سرگرمیهای والتدیزنی است. افرادی که، بهجای شهربازی یا سینما، به دیدن آدمهای روستایی یا جهانسومی میروند و با آنها سرگرم میشوند، یک چیز را یادشان میرود: آن انسانهای جذاب وسیلۀ سرگرمی ما نیستند.
گاردین — هروقت با افرادی معاشرت میکنم که مجال سفر داشتهاند، غالباً صحبتهایی دربارۀ اطراف و اکناف دنیا پیش میآید که اغلب مرا عمیقاً میآزارد. یک مثال از این صحبتها این جمله است: «مردم خیلی جذابی هستند!»، که در این عبارت ساکنان یک کشور خاصْ آرام و مهربان و بامحبت و خونگرم و خوشبرخورد توصیف میشوند. این حرف برای من تصویر ذهنیِ وحشی نجیب [۱] را میسازد، تصویری از جامعهای ساده و «ناب» که همانطور که میدانید با واقعیتهای جهان ما مشوش نشده است؛ همان اصطلاح عامیانۀ «دغدغههای جهاناولیِ» قدیمی دوباره به ذهن خطور میکند.
مشکل این حرف آن است که یادآوری میکند مسافرْ ناظر است و اغلبِ مسافرانی که میشناسم اهل کشورهای استعماریاند و در جوامع خودشان قدرت و امکانات دارند (در غیر این صورت سفر برایشان دشوار میبود). اگر سفیدپوست باشید و از نظر اجتماعی قدرتمند و به خارج از کشور سفر کنید و افرادی را که …