سفر جست‌وجوی گمنامی است<!-- --> | طاقچه
infinite

ویژه مشترکین بی‌نهایت

سفر جست‌وجوی گمنامی است

سفر شما را می‌چرخاند، زیر‌و‌رویتان می‌کند و همۀ پیش‌فرض‌هایتان را به هم می‌ریزد

فصلنامه ترجمان علوم انسانی

۱۹ دقیقه مطالعه

bookmark
سفر جست‌وجوی گمنامی است

سفر ما را می‌چرخاند، زیر‌و‌رویمان می‌کند و همۀ پیش‌فرض‌هایمان را به هم می‌ریزد. گاهی محتاج گریختن هستیم، گریختن به یک خلوت بی‌در‌و‌پیکر، تا از همۀ آنچه تابه‌حال ساخته‌ایم و دیگران درباره‌مان بافته‌اند رها شویم؛ دارایی‌مان تنها یک کوله باشد و در چشم همه غریبه و گمنام باشیم. در سفر، به‌طرز شگفت‌انگیزی از قید طبقه و شغل و جایگاه رها می‌شویم و فرصت می‌کنیم آزادانه به تاریکی‌های روحمان سرک بکشیم.

سالون — ابتدا سفر می‌رویم تا خودمان را گم کنیم، و بعد، تا خودمان را پیدا کنیم. سفر می‌رویم تا قلب و چشمانمان را باز کنیم و دربارۀ دنیا بیش از آنی بفهمیم که در روزنامه‌هایمان جا می‌گیرد. سفر می‌رویم تا بضاعت ناچیزمان را، با همۀ جهل و دانشمان، به آن نقاطی از جهان ببریم که داشته‌هایشان جور دیگری توزیع شده‌اند. و اساساً سفر می‌رویم تا دوباره جوان‌هایی سبک‌سر شویم، تا زمان کِش بیاید و گول بخوریم و دوباره عاشق شویم.

شاید جورج سانتایانا بهترین وصف را از زیباییِ کلِ این فرایند داشت، زمانی‌که حتی سروکلۀ مشتریان کثیرالسفر شرکت‌های هواپیمایی پیدا نشده بود. این فیلسوف دانشگاه هاروارد در مقالۀ به‌یادماندنی‌اش، «فلسفۀ سفر» [۱] ، نوشت که ما «گاهی اوقات محتاج گریختن هستیم، گریختن به خلوتی بی‌دروپیکر، بی‌هدف به جاده زدن، محتاج قمار محض در یک فُرجۀ اخلاقی، تا زندگی را مخاطره‌آمیزتر کنیم، مزۀ سختی را بچشیم و مجبور شویم در کمال بیچارگی به هر قیمتی برای یک لحظه و آن زحمت بکشیم».

تأکیدش روی زحمت را دوست دارم، چون هیچ‌جا مثل جاده نمی‌فهمیم یُسر زندگی‌مان چقدر متناظر با عُسر پیش از آن است. و تأکیدش را روی فُرجه‌ای که «اخلاقی» است دوست دارم، چون به همان سادگی که هرشب در تختخوابمان می‌غلتیم به ورطۀ عادت‌های …

این نوشته‌ را پسندیدی؟

like
like

اطلاعات چاپ

این نوشته در شماره ۱۰ فصلنامه علوم انسانی ترجمان (بهار ۱۳۹۸) منتشر شده است.