
گاردین — ما انسانها گونهای بسیار هوشمند و توانمند از کَپیها هستیم. فیزیولوژی بدن ما بهخوبی برای دویدنِ مسافتهای طولانی سازگاری یافته است؛ دستهای ما مهارت ظریفی در کار با ابزار و ساختن دارند؛ و دهان و حلقمان باعث میشوند با قدرت حیرتانگیزی صداهایی را که تولید میکنیم مهار کنیم. ما استاد مسلّم ارتباط هستیم، میتوانیم هر مفهومی را، از آموزههای عینی گرفته تا مفاهیم انتزاعی، به دیگران منتقل کنیم، و خود را با گروهها و اجتماعهای مختلف وفق دهیم. ما از یکدیگر، از والدین و همسالان خود، میآموزیم، پس نسلهای بعدیمان مجبور نیستند همهچیز را از صفر شروع کنند. با همۀ اینها، بشر معایب جسمی و ذهنی بغرنجی هم دارد. درواقع، بشر در زمینههای بسیاری عملکرد خوبی ندارد.
ساختار زیستشیمیایی و دیاناِی ما نیز آکنده از نقص است، پر از ژنهای مخدوش و ازکارافتادهای که مثلاً یکی از پیامدهایشان این است که ما مجبوریم برای جذب مواد مغذیای که برای بقایمان ضروری هستند، تقریباً در مقایسه با هر حیوان دیگری، رژیم غذایی متنوعتری داشته باشیم. مغز ما نیز نهتنها ماشین تفکر منطقیِ معرکهای نیست، که پر از نواقص و خطاهای شناختی است. جز اینها، ما مستعد اعتیادهایی هم هستیم که به رفتارهای وسواسی منجر میشوند و گاه ما را بهسوی نابودی خودمان میکشانند.
بسیاری از این معایب آشکار نتیجۀ سازگاریِ تکاملی هستند. وقتی برای رفع همزمانِ چندین نیاز متعارض به ژن خاص یا ساختار اندامی خاصی نیاز باشد، هیچ کارکرد واحدی بهتنهایی به کار نمیآید. گلوی ما نهتنها برای نفسکشیدن و غذاخوردن، که برای ادای کلمات نیز باید مناسب باشد. مغز ما در موقعیتهای پیچیده و پیشبینیناپذیر باید تصمیمی بگیرد که سبب بقایمان شود، ولی …