در نکوهش سفر<!-- --> | طاقچه
infinite

ویژه مشترکین بی‌نهایت

در نکوهش سفر

سفر بدترین وجه ما را پدیدار می‌کند، و در عین‌حال مجابمان می‌کند که بهتر از همیشه هستیم

فصلنامه ترجمان علوم انسانی

۱۲ دقیقه مطالعه

bookmark
در نکوهش سفر

نیویورکر — گُنگ‌ترین حرفی که می‌توان زد چیست؟ پاسخ من این است: «من عاشق سفرم». از این جمله چیز چندانی دربارۀ آدم‌ها دستگیرمان نمی‌شود، چون تقریباً همه سفر را دوست دارند و تازه مردم به این علت این حرف را می‌زنند که، به دلایلی، هم به سفرهایی که رفته‌اند و هم به اشتیاقشان به سفر مباهات می‌کنند.

مخالفان این دیدگاه کم‌شمار اما سخنورند. گیلبرت کیت چسترتون می‌نویسد «سفر‌ ذهن را محدود می‌کند». رالف والدو امرسون سفر را «بهشت احمق‌ها» می‌خوانَد. سقراط و امانوئل کانت -دو تن از عالی‌ترین فیلسوفان مسلّم تاریخ- نیز مخالفتشان با سفر را در عمل نشان داده‌اند و به‌ندرت پایشان را از زادگاه خود، (به‌ترتیب) آتن و کونیگزبرگ، بیرون گذاشته‌اند. اما مهم‌ترین مخالف سفر، تا امروز، فرناندو پسوآ، نویسندۀ پرتغالی، بوده است، کسی که در اثر فوق‌العاده‌اش، کتاب دلواپسی[۱]، از خشم به خود می‌لرزد:

از صورت‌های جدید زندگی و از مکان‌های ناآشنا متنفرم ... از فکر سفر تهوع می‌گیرم ... آه، سفرکردن ارزانی آن‌هایی که از هستی بی‌بهره‌اند! ... سفر به درد آن‌هایی می‌خورد که از حس‌کردن عاجزند ... فقط فقدانِ بی‌حد تخیل است که لزوم جابه‌جایی برای حس‌کردن را موجّه جلوه می‌دهد.

پیش از آنکه بخواهید چنین موضعی را مخالف‌خوانی بدانید و ردش کنید، سعی کنید به‌جای فکرکردن به سفرهای خودتان روی سفرهای دیگران تمرکز کنید. ما، چه در وطن خود و چه خارج از آن، از کارهای «گردشگرانه» پرهیز می‌کنیم. ما به سفری می‌گوییم گردشگری که کسی غیر از خودمان عازمش باشد. و اگرچه مردم دوست دارند از سفرهایشان حرف بزنند، کمتر کسی از ما مایل است شنوندۀ این حرف‌ها باشد. این حرف‌ها شبیه متون درسی یا صحبت‌کردن از آرزوهاست: شکلی از ارتباط که بیشتر برآمده از تقاضای …

این نوشته‌ را پسندیدی؟

like
like

اطلاعات چاپ

این نوشته در فصلنامه ترجمان علوم انسانی، شماره ۲۸ (پاییز۱۴۰۲) منتشر شده است.