
ایان — خیلی عجیب بود. اوایل سال ۲۰۲۰، همینکه ناگهان سروکلۀ ویروس کرونا پیدا شد و دنیا را دگرگون کرد، از بین همهٔ کشورها، تنها سوئد بود که تصمیم گرفت قوانین قرنطینه و محدودیتهای شدید را -که مورد توافق جهانی بود- نادیده بگیرد. به نظر میرسید سوئد که، همواره با سیاستهای مداخلهٔ دولتی در امور رفاه اجتماعی شناخته میشد، ناگهان به نسخهای اروپایی از تگزاس آمریکا بدل شده است، یعنی آزادی فردی را بر منفعت اجتماعی مقدم میدانست. نشریهٔ لیبرال نیویورک تایمز سوئد را «دولتی مطرود» خطاب کرد و سیاستمداران و مقامات بهداشت و درمان این کشور را متهم کرد به اینکه بهخاطر منافع اقتصادی است که قرنطینه و محدودیتها را نادیده میگیرند. اما، در سوی دیگرِ طیف سیاسی آمریکا، تندروهای دستراستی، که بر ضد محدودیتهای تعیینشده از طرف دولت شعار میدادند، با پلاکاردهایی که در دست داشتند از رهبرانشان میخواستند که دنبالهرو نمونهای همچون سوئد باشند. این اتفاق همه را متحیر ساخته بود، زیرا به نظر میرسید که نمای -یا بهتر بگوییم شبح- یک «دولت رفاه لیبرال» دارد از میان ابرها پدیدار میشود.
البته این موضوع داستان جدیدی نبود، بلکه عکس داستانی قدیمی بود. از روزگار قدیم، جناح سیاسی چپ همواره سعی داشته که سوئد را مشعلدار همبستگی اجتماعی نشان دهد، درعینحال، جناح راست همواره بابت کمبود آزادی فردی در سوئد اظهار تأسف کرده است. اکنون به نظر میرسد که دکتر جکیل به آقای هاید روی آورده است[۱]، یا شاید برعکس؛ بستگی دارد گرایش سیاسی فرد چه باشد.
ولی آیا واقعاً چنین رویکردی تغییر رویهای بزرگ بود؟ شناساندن سوئد بهعنوان الگویی برای برابریگرایی و مهندسی اجتماعی، در آمریکا و جاهای دیگر، همیشه با نوعی سادهانگاری همراه …