
ایان — تجربۀ درد را نمیتوان برای همۀ انسانها واحد تلقی کرد. درد برای خود تاریخی دارد. در طول زمان و از مکانی به مکان دیگر تغییر میکند. کندوکاو در این تاریخْ سیاست محوری در سنجش، تأیید یا رد تجربۀ انسانهای دردمند را آشکار میکند.
واژۀ درد، که قدمتش به عهد باستان بازمیگردد، همزمان بُعد جسمی و حسی را در خود جای داده است. در تمام عباراتی که گویشوران بومی زبانهای یونان باستان، لاتین، عربی، اردو، هندی و چینی، و همینطور انگلیسی و دیگر زبانهای اروپایی برای ابراز رنج به کار میبرند، اندوه، عذاب، نومیدی و افسوس با درد جسمی همپوشانی دارند. گزارۀ «من درد میکشم» تا هزاران سال هم به درد فیزیکی و هم به درد هیجانی اشاره میکرد. این همپوشانیِ معنایی در همۀ زبانها مشترک است، اما مفهومپردازی آن در زبانهای مختلف بسیار متفاوت است، از ὀδύvη (اودونِی در زبان یونان باستان)، و dolor (در زبان لاتین) تا وَجَع (در عربی)، و درد (در فارسی، هندی و اردو)، تا tòng (در زبان چینی). گذشته از اینها، شمایلنگاری این مفهوم وصفناپذیر نیز پیشینۀ غنیای دارد: بازنمایی دردی که به کلام درنمیآید اما ابرازشدنی است. مستندسازیِ فرایندهای موقعیتمند تاریخیِ تجربۀ درد و انواع ابراز درد، علاوه بر آنکه بر قدمت دیرینۀ درهمتنیدگی ابعاد جسمی و هیجانیِ درد تأکید میکند، صورتهای بسیار متنوع این درهمتنیدگی را هم نشان میدهد. این، بهنوبۀ خود، تجربیات امروزیِ درد را بهطور ضمنی ماهیتزدایی و آنها را موقعیتمند میکند و دو قرن تخصص پزشکی مدرن را نقض میکند.
برای مثال، مفهوم اندوه را در زبان یونانیِ باستان در نظر بگیرید: ἄχεος (آخِئوس). این یکی از کلیدواژههایی است که در ایلیاد برای اشاره به پریشانی و اندوه قلبی …