
چند سالی است که پزشکان توانستهاند با تحریک الکتریکی مغزِ افراد افسرده احساس خوشبختی و آرامش در آنها ایجاد کنند. اما، به موازات این پیشرفت، هر روز سؤالات بیشتری مطرح میشود. آیا این پزشکان هستند که باید میزان تحریک الکتریکی و احساس خوشبختی فرد را مشخص کنند یا خود افراد افسرده که بیشتر از هر کسی میزان نیازشان به اینها را میدانند؟ آیا این تحریکات میتواند درمانی ماندگار باشد؟ و آیا احساس خوشبختی هم حدی دارد که گذر از آن میتواند مخرب باشد؟
نوتیلوس — «چقدر خوشبختیْ خوشبختی بیشازحد است؟» این پرسش خوبی است، اما من اندکی شگفتزده شدم هنگامیکه آن را در قالب عنوان مقالهای پژوهشی در نشریهای پزشکی مشاهده کردم.
بههرحال، این پرسشِ مقالۀ مذکور در سال ۲۰۱۲ بود. این مقاله به قلم دو آلمانی و یک آمریکایی نوشته شده بود، و آنها داشتند با این مسئله کلنجار میرفتند که چگونه باید با امکان دستکاری احساس خوشبختی و حالات روحی افراد از طریق تحریک مغزی روبهرو شد. اگر به سیستم پاداش مغز دسترسی مستقیم داشته باشید و بتوانید احساس سرخوشی را کم یا زیاد کنید، چه کسی تصمیم میگیرد که سطح آن چقدر باید باشد؟ پزشکان یا فردی که مغزش در معرض خطر است؟
نویسندگان مقاله این پرسش را بدان دلیل مطرح میکنند که یک بیمار میخواسته خودش در این باره تصمیم بگیرد: مردی آلمانی و ۳۳ساله که سالها از «اختلال وسواس فکری-عملی» [۱] شدید و «اختلال اضطراب فراگیر» [۲] رنج میبرد. چند سال قبل، پزشکان الکترودهایی را در بخش مرکزی سیستم پاداش او، یعنی «هستۀ آکومبنس» [۳]، کار گذاشته بودند. تحریک مغزیْ تأثیر نسبتاً خوبی روی نشانههای بیماری او بر جای گذاشته بود، اما اکنون زمان تعویض باتری تحریکگر [۴] فرا رسیده بود. این نیازمند یک …