امری طبیعی و کاملاً مبرهن است که در بررسی و طبقهبندی آثار گوناگون گفتمانِ استعمارپژوهی در جهان عرب در قالب ۳ پارادایم معرفتشناختی فرهنگی، اجتماعی ـ اقتصادی و سیاسی با تأکید بر ۱۰۰سال اخیر (۱۹۲۰-۲۰۲۰میلادی) به مقوله سنجشِ آثار نگاشته شده این حوزه در ترازوی «نقدِ معیار» توجه شود. مقصود از نقد معیار در منظومه استعمارپژوهی، بررسی دیدگاهها و رویکردهای پژوهشی نویسندگان این حوزه از دانش در پیروی از اصول علمی و عقیدتی خاصی است که باید قابلیتها و محدودیتهایش شناسایی شود. در واقع مفهوم «نقد» در گفتمان استعمارپژوهی جهان عرب با تمرکز بر حلقه علمی پژوهشی قرن اخیر، بررسی و ارزیابی قدر، قیمت و ارزش آثار مکتوبِ حوزه استعمار بهمنظور تعیین ماهیت این آثار و در راستای فهمی روشن و درست از مقوله استعمار انجام میشود. در مسیر نیل به این فهم روشن، دو شاخصه مهم معرفتی، در نقد منابع متنی و ترازبندی آنها موردبررسی و تأمل قرار میگیرد. این دو شاخصه معرفتی عبارت است از:
شاخصه نقد بیرونی اثر و مؤلف
(ناظر به شناسایی امر واقع در بسترسازی تشکیل متن)
شاخصه نقد درونی اثر و مؤلف (ناظر به تحلیل متن اثر)
شاخصه نقد بیرونی با رویکرد تبیینی به متن، زوایای مختلف موجود و بیانشده در کتاب یا اثر پژوهشی را آشکار میکند و نقد درونی با رویکرد تأویلی و نگاه از بیرون، ابعاد و زوایای مختلف موجود و بیاننشده در متن را کشف و تفسیر می کند. جهت واکاوی هر چه بیشترِ شاخصه نقد بیرونی و درونی آثار استعمارپژوهی، دو سنجه مؤلف و اثر موردبررسی می شود.
در سنجه مؤلف، گزارش حیات فردی، اجتماعی، سیاسی، مذهبی، علمی، فاصله زمانی و مکانی مؤلف و اثر، جایگاه علمی مؤلف، مخاطبان و سبک نگارش مؤلف ازجمله مؤلفههایی است که در نقد بیرونی مؤلف …