درۀ وهم: ماجرای ترس‌های ابهام‌آلود<!-- --> | طاقچه
infinite

ویژه مشترکین بی‌نهایت

درۀ وهم: ماجرای ترس‌های ابهام‌آلود

وقتی خرسی تعقیبمان می‌کند صرفاً می‌ترسیم، اما دیدن یک دلقک در تاریکی مو بر تنمان راست می‌کند

فصلنامه ترجمان علوم انسانی

۱۷ دقیقه مطالعه

bookmark
درۀ وهم: ماجرای ترس‌های ابهام‌آلود

تقریباً همۀ ما آدم‌ها از چیزی به اسم «لولو» در بچگی‌مان ترسیده‌ایم و حتی با آن زندگی کرده‌ایم. شاید وقتی‌که بزرگ‌تر شده‌ایم، از یادمان رفته باشند، اما مهم این است که همچنان تصورشان رعب‌آور است. تصور کنید به پایین پله‌ها نگاه می‌کنید و دستی بریده را می‌بینید که مانند عنکبوتی چاق و بزرگ از روی زمین دوان‌دوان به‌سوی شما می‌آید. اگر سکته نکنیم، حتماً از این موجود عجیب ‌و غریب می‌ترسیم. مطمئناً این ترس با ترس از یک قاتل بالفطره تفاوتی جدی دارد، اما چه تفاوتی؟

ایان — تصور کنید به پایین نگاه می‌کنید و دستی بریده را می‌بینید که مانند عنکبوتی چاق و بزرگ از روی زمین دوان‌دوان به‌سوی شما می‌آید. تصور کنید سگی به‌سوی شما می‌دود درحالی‌که با مهربانی دمش را تکان می‌دهد، اما هنگامی‌که نزدیک‌تر می‌شود متوجه می‌شوید که، به‌جای سرِ سگ، سرِ مارمولکی سبز و بزرگ از روی گردنش روییده است. تصور کنید دارید در میان باغی قدم می‌زنید که در آن تمام تاک‌ها مانند کرم پیچ و تاب می‌خورند.

تردیدی نیست که هر یک از این سناریوها ترسناک است، اما دلیل آن روشن نیست. وقتی با چاقو تهدید می‌شوید و از شما سرقت می‌کنند، وقتی دسته‌ای گرگ به‌دنبالتان می‌افتند، وقتی در خانه‌ای آتش‌سوزی شود و شما گیر افتاده باشید، با توجه به تهدید فیزیکی موجود در این موقعیت‌ها، می‌ترسید. اما چیز گیج‌کننده‌ای در این ترس‌ها وجود ندارد. از دیگر سو، تاک‌های پیچ‌و‌تاب‌خورده نمی‌توانند به شما آسیب بزنند هرچند شما را می‌ترسانند. درست مانند دست بریده‌شده یا سگ با سر مارمولک، این‌ها مایۀ کابوس‌های شمایند: چیزهای وهم‌انگیز [۱].

وهم‌انگیزبودن -یا Unheimlichkeit، آن‌چنان که فروید آن را می‌نامد- قطعاً از دیگر انواع ترس متمایز است. آدمیان از آغاز تاریخ …

این نوشته‌ را پسندیدی؟

like
like

اطلاعات چاپ

این نوشته در شماره ۹ فصلنامه علوم انسانی ترجمان (زمستان ۱۳۹۷) منتشر شده است.