
ایان — «وقتی ۱۴ سالم بود، آن پسر در خیابان کتکم زد. و پدرخواندهام جلوی چشم من او را کشت. و من واقعاً احساس خوبی داشتم».
تیو، در مستند «مزاحمان» (۲۰۱۱)
روی باومایسترِ روانشناس، در کتابش با نام شر: باطن خشونت و بیرحمی انسان [۱] (۱۹۹۹)، میگوید مردم عقیده دارند اکثر کسانی که مرتکب خشونت میشوند سادیستهایی هستند که از رنج قربانیان خود لذت میبرند. بهویژه درمورد جرائم فجیع، توضیحی ما را قانع نمیکند مگر اینکه بگوییم مرتکبان این جنایات آدمهایی «بد» هستند: هیولاهای ظالمی که از کمترین عواطف اخلاقی نیز بیبهرهاند. باومایستر به این پدیده میگوید «افسانۀ شر مطلق»؛ افسانه است چون واقعیت ندارد.
برخلاف باورهای شایع دربارۀ سادیسم، این پدیده چنان نادر است که حتی در روانپزشکی بهطور رسمی تشخیصی دربارهاش نیست. نزدیکترین خویشاوند آن سایکوپاتی[۲] است، ولی لذتبردن از رنج دیگران جزء ویژگیهای سایکوپاتی هم نیست. بدون شک، سایکوپاتها هیچگونه عواطف اخلاقی و احساس همدردی نسبت به قربانیان ندارند و میتوانند کاملاً خشن باشند: در مطالعات بزرگمقیاس روی مجرمان جنایی، دریافتهاند که حدود ۱۰ درصد از جرائم خشن را کسانی انجام میدهند که امتیاز لازم برای سایکوپات شمردهشدن را دارا هستند و چنین افرادی در مجموع کمتر از ۱ درصد جمعیت جهان را تشکیل میدهند. روشن است که سایکوپاتها بیش از سهم واقعیشان مسئول آسیبرسانی به دیگران دانسته شدهاند.
اما، در این صورت، برای بخش وسیعی از جرائم توضیحی نخواهیم داشت. تعداد افرادِ غیرسایکوپاتی که به دیگران آسیب میرسانند بسیار بیشتر از سایکوپاتهاست. این آدمها هیولا نیستند. پس انگیزۀ آنها چیست؟
اکثر ما دست به اقدامات بینهایت سنگدلانه نمیزنیم. شلیک نمیکنیم، چاقو …