آیا همۀ انسان‌های دنیا شادی و غم و خشم را مثل هم احساس می‌کنند؟<!-- --> | طاقچه
infinite

ویژه مشترکین بی‌نهایت

آیا همۀ انسان‌های دنیا شادی و غم و خشم را مثل هم احساس می‌کنند؟

روان‌شناسان می‌گویند عواطف شدیداً تحت تأثیر فرهنگ هستند، ولی آن‌ها نباید این‌قدر مطمئن باشند

فصلنامه ترجمان علوم انسانی

۱۶ دقیقه مطالعه

bookmark
آیا همۀ انسان‌های دنیا شادی و غم و خشم را مثل هم احساس می‌کنند؟

نیویورکر — هیچ‌چیز مثل مهاجرت نمی‌تواند نشان دهد چطور چیزهایی که طبیعی به نظر می‌رسند درواقع مصنوعات فرهنگی هستند. وقتی برای تحصیل در دانشگاه از هند به انگلستان رفتم، باورم نمی‌شد که، برخلاف تصور قبلی‌ام، فشاردادن برآمدگی گلویم به معنای «اشاره به شرافت» نیست. فهمیدم وقتی برای ابراز موافقت یا مخالفت سرم را کج می‌کردم، مسخره‌ام می‌کردند. پس به خودم یاد دادم برای ابراز موافقت یا مخالفت صرفاً سرم را به بالا و پایین یا چپ و راست حرکت دهم.

همان موقع‌ها، با دیدن نسخۀ انگلیسی سریالِ «آفیس»، فهمیدم واژۀ «کرینج»[۱] می‌تواند به‌عنوان صفت هم به کار رود، مثلاً «خیلی کرینج است». معلوم شد این احساس که برخاسته از شخصیت دیوید برنت با بازی ریکی جرویز است معادلی در زبان آلمانی دارد: فرِمدشامن[۲]. این واژه یعنی خجالت‌کشیدن از دیدن آدم‌هایی که نادانسته خودشان را خجالت می‌دهند. واژه‌هایی مثل کرینج و فرمدشامن شاید صرفاً برچسب‌هایی بودند برای احساساتی که از قبل با آن‌ها آشنا بودم. شاید هم یادگرفتن واژه‌های جدید و شناسایی احساسات مربوط به آن‌ها بخشی از فرایندی واحد باشند. شاید این فقط دایرۀ واژگانم نبود که در آن ماه‌های اولیه در انگلستان گسترش می‌یافت، بلکه طیف هیجانی‌ام هم در حال گسترش بود.

این قصۀ خیلی از مهاجرهاست. روان‌شناس هلندی، باتیا مِسکیتا، در کتاب در میان ما: فرهنگ‌ها چطور هیجانات را می‌سازند، می‌گوید، قبل از رفتن به ایالات‌متحده، واژۀ «پریشانی»[۳] باعث سردرگمی‌اش می‌شده است. با خودش فکر می‌کرده «آیا پریشانی به‌ واژۀ هلندی اگنست[۴](مضطرب/ترسان) نزدیک‌تر است یا وردریت/وانهوپ[۵] (غمگینی/ناامیدی)؟». مدتی طول کشید تا با این واژه اُخت شود: «دیگر این واژه گیجم نمی‌کند. می‌دانم پریشانی چه زمانی …

این نوشته‌ را پسندیدی؟

like
like

اطلاعات چاپ

این نوشته در فصلنامه ترجمان علوم انسانی، شماره ۲۵ (زمستان ۱۴۰۱) منتشر شده است.