
وایرد — سوفیا پَپ و خانوادهاش، برای کسانی که تازه از دست رفته بودند، آیینی داشتند. هر وقت یکی از آشنایان فوت میکرد، او بههمراه برادر و عموزادههایش دستهجمعی با خودرو به رودخانۀ کوکسیلا میرفتند، جایی که یک ساعت با خانهشان در ویکتوریا، واقع در ایالت بریتیش کلمبیا، فاصله داشت. آنجا در آبهای زلال و یشمیرنگ شنا میکردند و میگذاشتند جریان آب آنها را به بستر نرم رودخانه ببرد و به درخت بومیِ آربوتوس خیره میشدند که تنۀ قرمزرنگش همچون پوست مار چینوچروک داشت. سوفی، دختر ۱۹سالۀ شیرین و خجالتی که چشمانی خاکستریآبی و پوستی ککومکی داشت، پس از فوت مادربزرگش، با برادر کوچکترش، عموزادهاش امیلی و یکی دیگر از دوستانشان با ماشین بهسمت شمال جزیرۀ بریتیش کلمبیا حرکت کردند. اول سپتامبر ۲۰۱۴ بود.
سر راه، کنار یکی از شعب مجموعهرستورانهای تیم هورتونز نگه داشتند تا قهوه و صبحانه بخورند. این آخرین چیزی است که سوفی از آن روز به خاطر دارد. حدود ۴۵ دقیقه پس از آن توقف، امیلی که رانندگی میکرد آیسکافیاش را ریخت. این باعث شد حواسش از رانندگی پرت شود و کنترل فولکسواگن گلف خود را از دست بدهد. خودرو چند بار به اینسو و آنسو کشیده شد تا درنهایت در درهای در آن سوی جاده وارونه شد.
از بین چهار سرنشین خودرو، سوفی بیش از همه آسیب دید. مسئولین اورژانس در سر صحنۀ تصادف، بر اساس مقیاس کمای گلاسگو، به هوشیاری او نمرۀ شش دادند که نشانگر ضربۀ مغزی شدید است. او را، درحالیکه بیهوش بود، باعجله به بخش اورژانس بیمارستان عمومی ویکتوریا بردند و پزشکان و پرستاران عملیات نجات را شروع کردند. یک هفتۀ بعد، او از کما بیرون آمد.
هفتۀ دوم دورۀ نقاهت سوفی در بیمارستان با اتفاقات عجیبی همراه شد. تنها چند روز پس از …