
کتاب در دام تعارض، فصل پنجم — سال ۲۰۱۷ است، ماه اوت است و گرما بیداد میکند؛ صدها نفر از سفیدپوستانی که خودشان را برتریطلب مینامند دو روز متوالی است که در خیابانهای شارلتزویلِ ایالت ویرجینیا تظاهرات میکنند. این افراد، که ترکیب ناهمگنی از نئونازیها و اعضای کو کلاکس کلن[۱] اند، به خیابان آمدهاند تا «راستگرایان را متحد کنند» و وحدتکلمۀ ناسیونالیستیِ سفیدها را اعلام کنند. شعارهای نژادپرستانه میدهند و پرچمهای نازیشان را به اهتزاز درآوردهاند. برخیشان سلاحهای نیمهخودکار را حمایل کرده و برخی دیگر چماق به دست دارند. اما این جماعت، با وجودِ تلاشی که برای ارعاب عمومی دارند، پهلوانِ یکهتازِ میدان هم نیستند: گروههایی از افراد ضدفاشیسم نیز در قامت «ضدمعترض» به صحنه آمدهاند. آنها هم طیفهای گوناگونی دارند: فعالانِ سیاسیِ پلاکاردبهدست، روحانیون محلیای که با رداهای تشریفاتی و مذهبی حضور پیدا کردهاند، و همینطور عدهای از ساکنینِ عادیِ شارلتزویل که، سیاهپوست و سفیدپوست، سروکلهشان پیدا شده تا از برتریطلبیِ سفیدپوستان اعلام انزجار کنند.
روز دوازدهم ماه اوت، پس از یک روز و نیم مواجهۀ تنشزا و گاه خشونتبار، سرانجام فرماندار اعلام وضعیت اضطراری میکند و پلیس تجمعات را تعطیل میکند. با متفرقشدن جمعیت، تعدادی از ضدمعترضان در خیابان باریکی تجمع میکنند. درست در همین زمان، یک نئونازیِ جوان، که داخل داج چلنجر[۲] نشسته، مجالی برای قتلعام مییابد؛ تختهگاز در خیابان میرانَد، جمعیت را به اینسو و آنسو پخشوپلا میکند و یک نفر را میکُشد که زنِ سفیدپوستِ ۳۲سالهای است به نام هدر هایر.
هدر در یک مؤسسۀ حقوقی در شارلتزویل، بهعنوان کارشناس حقوقی، کار میکرد. آلفرد ویلسن، رئیس مؤسسه …