
فقط رنگ چشم یا شکل دماغمان نیست که از پدر و مادرمان به ما میرسد؛ درواقع عقاید، رفتارها و نوع مواجهۀ آنها با ما تأثیری بسیار عمیق بر شخصیتمان میگذارد، تأثیری که خودش را در دوستیها و عاشقیهایمان و در تربیت کودکانمان نشان میدهد. روانشناسان مدتهاست که دربارۀ تجربۀ کودک از والدینش تحقیق میکنند. آنهــا میگویند سبکِ دلبستگی ما به آنها میتواند پیشبینی کند که خودمان چگونه والدینی خواهیم شد. امــا آیــا اگــر پــدر و مــادری بیتوجه یا بیعـاطفه داشتیـم، لـــزوماً خودمان هم چنین خواهیم شد؟
ایان — جورجیا (نام مستعار) فرزند اولش را در سال ۲۰۰۸به دنیا آورد. او و همسرش، پس از دستوپنجه نرمکردن با مسائل مربوط به باروری، سر از پا نمیشناختند که سرانجام پدر و مادر شدهاند. اما، در نخستین هفتههای پس از زایمان، اضطرابی شدید بر شادی مادرانۀ جورجیا غلبه کرد. در طول روز، دلپیچه داشت و قفسۀ سینهاش سنگین و دردناک بود. شبها، با اینکه از خستگی جانی برایش نمانده بود، حتی یک لحظه هم خوابش نمیبرد. بدتر آنکه نگرانی و افکار ترسناک دربارۀ سلامت نوزاد به ذهنش هجوم میآوردند و لحظهای رهایش نمیکردند.
جورجیا به من گفت «مطمئن شده بودم به اندازۀ کافی به نوزادم شیر نمیدهم یا بهدرستی آرامَش نمیکنم». در تاریکترین لحظات، مطمئن بود اتفاقی ناخوشایند باعث مرگ نوزادش خواهد شد. «اگر دیگر نفس نکشد چه؟» یا «اگر خفه شود؟». فهرست نگرانیهایش احساس ناامنی را از اعماق وجودش بیرون میآورد. همین امر سبب میشد او در نقش جدیدش بیقرار و بیثبات باشد.
دوستان جورجیا حمایتش میکردند و به او دلگرمی میدادند. یکی میگفت «تا بچهام ششماهه شد، مدام نگران بودم». دیگری میگفت «این اولین بچۀ توست. بزرگتر که …