
پیتر سینگر، فیلسوف مشهور، معتقد است «ارزش اخلاقی از شیوۀ حیاتِ پیچیده سرچشمه میگیرد». در نگاه اول همه چیز درست است: انسانها، که حیاتشان پیچیدهتر است، از مرغها ارزش بیشتری دارند. اما کافی است یکی از این انسانها آلزایمر بگیرد و حتی نتواند نیازهای اولیهاش را به ما بگوید. مثل اتفاقی که برای خود سینگر افتاد: مادرش آلزایمر گرفت و او هم بهجای اینکه پولهایش را صرف موجود زندۀ پیچیدهتری (یعنی صرف مرغها) کند خرج نگهداریِ مادرش کرد. چرا ما با سینگر هم موافقیم و هم مخالف؟
نیویورک تایمز — پیتر سینگر، فیلسوف استرالیایی، یک بار برای آنکه سخن خودش را نقض میکند مورد انتقاد قرار میگیرد. سینگر نظریهای اخلاقی ارائه میکند که در آن احساس و حیات آگاهانۀ پیچیده ارزشمندترین چیز است، و از این پیامد منطقی سر باز نمیزند که زندگیِ انسانی با اختلال ذهنی شدید از زندگی یک مرغ ارزش کمتری دارد. سپس روزنامهنگاران پی میبرند که مادر سینگر دچار آلزایمر است و او تصمیم گرفته تا پولش را، بهجای کمک به مرغها، صرف مراقبت از مادرش کند.
آنها سینگر را دورو مینامند و حتی نشریۀ نیو ریپابلیک در طرح روی جلدش تصویری از پیرزنی سردرگم با واکر، تحت عنوان «مادران دیگران»، منتشر میکند.
بنابراین، نقض سخن خودتان چقدر بد است؟
در فلسفه، از زمان سقراط (یعنی شخصیتی ترولمانند، حتی قبل از اینکه اینترنتی در کار باشد)، به این پرسش چنین پاسخ داده شده: «بسیار بد». اگر میدانید که به دو گزارۀ ناسازگار باور دارید، آنگاه باید به این مسئله رسیدگی کنید. شما به یک نظریه نیاز دارید.
اما خود نظریهها معمولاً گیجکننده یا غیررضایتبخش هستند، یا این دو ویژگی را با هم دارند.
برای مثال، در مورد فوق، شما میتوانید بکوشید تا ویژگی خاصی …