رمان «روز اول، روز آخر» نوشته «معصومه میرابوطالبی» با ترکیب عناصر ماجراجویی، تراژدی و موضوعات اجتماعی، به روایتی جذاب تبدیل شده است. حقطلبی، وفاداری، بلوغ فکری و پذیرش واقعیتهای تلخ، این اثر را به یک ابزار مفید برای رشد شخصیت نوجوانان تبدیل کرده است. ژانر رمان واقعگرایانه با عناصر ماجراجویی، اجتماعی-خانوادگی و جنایی-پلیسی است. این ترکیب باعث شده تا داستان برای مخاطبان پربار باشد، چرا که ترکیبی از چالشهای واقعی، ماجراهای جذاب و رشد شخصیت را در خود جای داده است.
تحلیل چندلایه رمان با رویکرد بینامتنی
پیرنگ و ساختار داستانی: پیرنگ این رمان خطی و مبتنی بر سفر قهرمانانه طراحی شده است. این سفر، با انگیزه یافتن پدر آغاز و به کشف حقایق تلخی درباره زندگی و مرگ پدر ختم میشود. از منظر روایتی، سفر مسعود و رضا مانند حرکت در جادهای پر از پیچوخم است که نمادی از بلوغ و رشد شخصیت است. این ساختار سفر با مفهوم بلوغ و پذیرش تلخیهای زندگی هماهنگ شده و نقش برجستهای در شکلدهی به شخصیت مسعود دارد. بااینحال، یکی از ضعفهای داستان قابل پیشبینیبودن عناصر پیرنگ است. مواجهه مسعود با مرگ پدر هرچند که عاطفی و تأثیرگذار است؛ اما میتوانست پیچیدگیهای بیشتری داشته باشد تا از حالت کلیشهای دور شود.
شخصیتپردازی: قهرمان داستان پویا طراحی شده است. مسعود در ابتدا نوجوانی ناامید و پر از خشم است. باغی را که برای خانوادهاش ارزش دارد، تخریب میکند. این خشم ناشی از ناعدالتیها و بینظمیهای زندگیاش است و نشاندهنده ذهن پرآشوب یک نوجوان. در طول داستان، او به تدریج به بلوغ میرسد و با پذیرش مرگ پدر و بازپسگیری حق مادرش، میآموزد که مسئولیتپذیرتر باشد. این تحول شخصیتی بهخوبی پرداخته شده و میتوان آن را …