
کمبریج، در دوران حضور ویتگنشتاین در این دانشگاه، محل رفتوآمد سرشناسترین جاسوسهای دوجانبه بین بلوک شرق و غرب بود. ویتگنشتاین نیز اگرچه جاسوس نبود، اما در مواضع سیاسی شخصیتی ناجور و تحلیلناپذیر به شمار میرفت. نزدیکترین دوستانش مارکسیستهای دوآتشه بودند و خودش تا عمق وجود از چرچیل بیزار بود. باوجوداین، نگاه سیاسیاش مملو از نخوت اشرافیگری بود.
کامنویل — ایدۀ «شیوههای زندگی»(۱) یکی از مفاهیم فوقالعاده مهم در فلسفۀ ویتگنشتاین متأخر است. شیوههای زندگی را بیشتر میتوان انگارهای انسانشناختی و نه انگارهای سیاسی به شمار آورد. شیوههای زندگی مجموعهای از ورزهها و فعالیتهای مختلف است: پاککردن بینی، دفنکردن مردگان، تصویر آینده بهعنوان امکانی که پیشاروی ما گسترده است، یا تمایزهای معنایی در یک زبانِ بخصوص میان اشکال مختلفِ خندیدن (قهقهه، پوزخند، خندۀ گوشخراش و...). البته تمایزهایی [گزاف] را که در برخی جوامع قبیلهای مرسوم است نمیتوان مصداقی از شیوههای زندگی محسوب کرد، مثلاً تمایز میان آن دسته از اقوام نَسَبی که به بلوغ رسیدهاند و آنها که به بلوغ نرسیدهاند. هیچکدام از این ورزهها مصون از تغییر نیستند، اما این ورزهها، اینجا و اکنون، زمینهای را تشکیل میدهند که گفتارهای ما در دلِ آنها معنا مییابد و موقتاً مبنایی پیدا میکند. شرط لازم برای تحقق یک مبنا وجود عینی و خارجی یا وجود همیشگی آن نیست. اظهارات ویتگنشتاین، که طبق معمولِ سبکِ نوشتاریاش ساده و بیپیرایه است، حاکی از این نیست که در جایی که همیشه میتوان خانهای دیگر ساخت خانۀ آخری وجود ندارد. البته همواره میتوان چنین خانهای ساخت، اما در حال حاضر این خانهْ آخرین خانه است.
ویتگنشتاین بارها بر این نکته انگشت …