روایت در معنای تعریف داستان، یکی از قدیمیترین و بنیادیترین روشهایی است که انسانها برای درک جهان از آن استفاده کردهاند. تحول روایت در جهان غرب قرنها طول کشیده و شامل انواع اَشکال بوده است؛ از داستانسرایی شفاهی در یونان باستان گرفته تا سلطه سینما و رسانههای دیجیتال در عصر حاضر. این نوشتار به بررسی خاستگاه روایت در جهان غرب میپردازد و تحول آن را از اسطورههای باستانی تا شکلهای مدرن دنبال میکند. همچنین اشاره میکند چهگونه روایت بهعنوان ابزاری برای درک جهان، خلق معنا و ساختاردهی به تجربههای انسانی، ظهور کرده است.
آغازهای اولیه: سنت شفاهی و اسطوره
ریشههای روایت در جهان غرب به سنتهای شفاهی باستانی بازمیگردد. هزاران سال، جوامع انسانی داستانها را به صورت شفاهی و با تکیه بر حافظه و تکرار منتقل میکردند. این روایتهای اولیه اغلب اسطورههایی بودند که برای توضیح پدیدههای طبیعی، شرایط انسانی و منشأ جهان استفاده میشدند. در دوران باستانی غرب، این اسطورهها برای درک جهانشناسی و وجود انسان مرکزی بودند.
در یونان باستان، «هومر» با «ایلیاد» و «ادیسه» معروفترین نمونههای اولیه روایت غربی را نوشت. این حماسهها ابتدا به صورت شفاهی نقل میشدند و بعداً حول محور روایتهای بزرگی از قهرمانی، مداخله الهی و سرنوشت ملتها نوشته شدند. تأثیر «هومر» بر ادبیات غرب بسیار عمیق است. او پایههای فرم حماسه را بنا نهاد و مضامینی مانند شرافت، سرنوشت و تلاش انسان در برابر خدایان را مطرح کرد. این حماسههای اولیه روایت، اغلب سفر قهرمانانه را دنبال میکرد، الگویی که بعدها توسط اندیشمندانی مانند «جوزف کمبل» در «قهرمان با هزار چهره» بسط داده شد. نظریه تکاسطوره «کمبل» توضیح میدهد که چهگونه سفر …