
«من پسر مارتین لوتر هستم. همانطور که پدرم بود. همانطور که پدر پدرم بود». پانصد سال از روزی که لوتر نهضت اصلاح دین را با اعلامیۀ ۹۵مادهای خود آغاز کرد میگذرد و حالا گئورگ دیتس، نوادۀ او، در انجیلی که از لوتر به ارث برده غور میکند و در زندگیِ او بهدنبال گمشدۀ خود میگردد: در آلمان امروز و تحت سیاستهای کنونی اروپا، پسر مارتین لوتر بودن چه معنایی دارد؟
بوستون ریویو — من پسر مارتین لوتر هستم. همانطور که پدرم بود. همانطور که پدرش بود. اما، بهعنوان یک آلمانی که در چارچوب سیاست اروپا و آلمان امروز زندگی میکند، این به چه معناست که پسر مارتین لوتر باشیم؟
این مدتی برای من طول کشید، کم و بیش به اندازۀ چهل سال اول زندگیام، که حداقل تا حدودی این میراث را درک کنم و بفهمم که کیستم: عضو سلسلهای طولانی از کشیشان لوتری. من خودم را از این منظر ندیده بودم. من خودم را، در نتیجۀ خودشیفتگی ویژۀ نسلم، بهمثابۀ موجودی مستقل مینگریستم، چیزی آفریدۀ خودم.
و بنابراین، هنگامیکه سرانجام انجیلی را گشودم که پدرم چند ماه پیش از مرگش به من داد، از دیدن و خواندن سال انتشار آن مبهوت شدم: ۱۵۴۶، سال مرگ لوتر. گشودن این کتابِ بسیار سنگین و با پوششی از چرم قهوهای کهنه با دو میلۀ آهنی در دو سوی آن همانند خیرهشدن به درون یک چاه بود: عمیق و تاریک. و من درست وسط آن شیرجه زدم: بافت کاغذ، حروف آلمانی قدیمی که تنها با کوشش میتوانستم آنها را بخوانم، شیوۀ تزیین صفحات با نقاشیهای صحنههای انجیل و، بیشتر از همه، نشانهگذاریهای کوچک، برخی آلمانی و برخی لاتین که تکتک صفحات را پوشانده بود. حاشیهنوشتها دربارۀ واژگان یا خطوط خاص -اندیشههای نیاکان من- غالباً ناخوانا و رمزگشایی از آنها دشوار بود، همانند یک …