
شاید تجربۀ دوستی با آدمی را داشته باشید که عقایدی افراطی دارد، زنستیز است یا به قومیتها و اقلیتهای دیگر نگاهی تحقیرآمیز دارد. احتمالاً شما که از نزدیک میشناسیدش حیرت میکنید که چطور این آدم معمولی، که در تعاملات روزمرهاش رفتاری مؤدب و چهبسا یاریگرانه دارد، میتواند چنین اعتقاداتی داشته باشد. هانا آرنت جواب این سؤال را در انزوا میداند، اما انزوایی خاص: انزوایی در تفکر که اجازه نمیدهد فرد خودش را جای دیگران بگذارد.
ایان — چند سال پیش متوجه شدم دوستم، تام، طرفدار برتری نژاد سفید است و این موضوع مرا در وضعیتی عجیب قرار داد، چرا که من دختری مسلمان و مهاجرزادهام، و این یعنی عضو یکی از آن گروههای بهاصطلاح متجاوزیام که تام از آنها منزجر بود و میترسید. او دیدگاههایش را، که چیزی نبودند جز کاتالوگی از فریادهای تظلمخواهی راست افراطی، در رسانههای اجتماعیاش منتشر میکرد. در یکی از نوشتههایش به «مهاجمان مسلمان» هشدار میداد که «دستهای کثیفشان را از زنان ما دور نگاه دارند».
تام نهتنها هیچ وقت چیزی از این دیدگاههایش به من نمیگوید، بلکه، برعکس، وقتهایی که با هم هستیم همیشه برخوردی گرم و دوستانه دارد. او عقایدش را فقط در فضای مجازی ابراز میکند و به نظر نمیرسد روزی در عمل نیز آنها را به کار بندد. دربارۀ توماس مِیر، مردی ۵۲ساله از اهالی بریستال -روستایی در شمال انگلستان-، هم چنین چیزهایی میگفتند. او به همسایههای سالخوردهاش یاری میرساند، به باغچههایشان رسیدگی میکرد، و همان کسی بود که در سال ۲۰۱۶ در حالی که فریاد میکشید «بهخاطر بریتانیا!» به جو کاکس، نمایندۀ پارلمانی که مدافع حقوق مهاجران بود، شلیک کرد و او را به قتل رساند.
جیمز بالدوین راست میگفت که عقاید …