
بعضی شارلاتانها اکسیر جوانی میفروشند و بعضی دیگر اندیشه. همۀ ما وقتی میشنویم عدهای خامِ حرفهای دمدستی یک شارلاتان شدهاند دلمان برای سادگیشان میسوزد، اما متوجه نیستیم که خود ما نیز ممکن است بهراحتی در دام یکی از همین شارلاتانها بیفتیم. شاید بهترین راه اجتناب از شارلاتانها دامننزدن به مزخرفاتشان باشد و البته استفادۀ بیشتر از واژۀ ارزشمند «نمیدانم».
نیویورک تایمز — هرچند توصیفکردن یک دورۀ تاریخی پیش از بهپایانرسیدنش غیرممکن مینماید، اما فکر میکنم یکی از عناوین پذیرفتنی برای دوران ما عصر شارلاتانهاست. به نظر میرسد هر سو سر بگردانی یاوهسرایی ازخودمطمئن را میبینی که برای دیگران داد سخن سر داده است. مجریان فاکس نیوز، همچون شون هَنیتی، تحمیل اظهارنظرهای نادرست را کنار گذاشته و با تمام قوا به ترویج تئوریهای توطئه میپردازند، انجمن مخزنها «چم و خم»های اغوای زنان را به مردان منزوی میفروشد، سوفیستها فضلفروشیهای نخنمای دانشگاهی را همچون اندیشههایی تاریک و رادیکال عرضه میکنند و، از این رهگذر، میلیونها جلد کتاب میفروشند. به همین ترتیب، در سیاست هم بالاترین سِمَت سیاسی ما در دستان مردی است که زمانی او را، با ظرافت تمام، «جارچی نمایش» [۱] نامیده بودند.
چه چیزی ما را امروزه اینقدر در برابر شارلاتانها بیدفاع میکند؟ بخشی بهدلیل پیچیدگی دنیای مدرن و نرخ سریع تغییرات اجتماعی و فناوری است. یاوهسرایی همان چیزی را مهیا میکند که سال بِلو زمانی «تحلیلهای دوزاری» [۲] نامیده بود، یعنی سادهسازیِ کلاف پیچدرپیچ عصر ما در حد راهحلهای سهلالوصول و بیخاصیت. زندگی مدرن آنچنان ما را بمباران میکند که خسته و ملول و مضطرب میشویم، درنتیجه گاهی تنها بهدنبال یک …