
روزگاری سیاستمداران و اقتصاددانان از جهانیسازی بهعنوان تنها گزینۀ پیش رو سخن میگفتند، روزگاری که درهای کشورها یکی پس از دیگری به روی هم گشوده و محدودیتها یکییکی برچیده میشدند. اما حالا، که بیش از دو دهه از دوران طلایی جهانیسازی گذشته، با پدیدههایی روبهروییم مثل ترامپ و برکسیت که درها را یکییکی میبندند و محدودیتها را سر جای خود بازمیگردانند. چه شد که جهانیسازی، با آن دورنمای روشن، به چنین سرانجام تاریکی ختم شد؟
پراسپکت مگزین — تا همین چند سال پیش، حزبهای چپگرا، درست به اندازۀ حزبهای راستگرا، مباحثه دربارۀ جهانیسازی را بیمورد میدانستند.
سخنرانی تونی بلر در اجلاس حزب کارگر در سال ۲۰۰۵ گواهی بر این مدعاست. در آن سال، بلر خطاب به همحزبیهایش گفت: «بعضی میگویند باید نشست و دربارۀ جهانیسازی بحث کرد. اگر اینطور است، بد نیست بنشینیم و بحث کنیم که آیا بعد از پاییز زمستان میآید یا نه». شاید وقفههایی در طول این مسیر پیش بیاید یا عدهای عقب بمانند، اما درنهایت: افراد باید با این واقعیت کنار بیایند. بلر ادامه داد: «دنیای در حال تغییر ما پر از فرصت است و این فرصتها نصیب کسانی میشود که کمتر شکایت کرده و سریعتر خود را با این شرایط تطبیق دهند».
اما امروز هیچ سیاستمدار کاردانی را پیدا نمیکنید که از این ادبیات استفاده کند و رأیدهندگانش را به این صورت به شکایتنکردن فرا بخواند. دستاندرکاران داووس، بلرها، و کلینتونها همگی متحیر ماندهاند که چطور فرایندی که به نظر آنها اجتنابناپذیر بود درست برعکس از آب درآمده است. رشد تجارت به نسبتِ تولید متوقف شده است، جریانات مالی به خارج از کشور هنوز هم به سطح پیش از بحران مالیِ ده سال پیش بازنگشته است، و در پی سالهای …