
تصور ما از آینده خام و محدود است. سی سال پیش، امکان تأسیس شرکتی مثل گوگل وجود نداشت. کسی قبل از اختراع وب نمیتوانست حتی تصوری از شرایط امروزی دنیا داشته باشد. بنابراین آیندهنگری همیشه مخاطرهآمیز است. بااینحال، نشانههایی وجود دارد که میتوان آنها را تا نهایت منطقیشان دنبال کرد. اگر دنیای امروز به نهایت منطقیاش برسد، به چه روزی خواهیم افتاد؟ شاید نوعی فئودالیسم فناورانۀ جدید: تعداد انگشتشماری ارباب، میلیونها ربات و میلیاردها انسان بیمصرف.
نیویورکر — روایتهای متعددی از اختراع واتسون [۱] وجود دارد. محبوبترین این روایتها، که البته لزوماً دقیقترین روایت نیست و این هم در زمرۀ مسائلی است که اغلب سر راه واتسون قرار میگیرد، در سال ۲۰۰۴ آغاز میشود، در یک استیکفروشی نزدیک پوکیپسی. دم غروب، یکی از مدیرانِ آی.بی.ام، به نام چارلز لیکل، آنجا داشت شام میخورد که متوجه شد میزهای دور و برش ناگهان خالی شدهاند. آنهایی که با او در سالن نشسته بودند، بهجای تمامکردن گوشتهای راستهشان، با عجله رفتند سمت بار تا مسابقۀ تلویزیونی «مخاطره!» [۲] را تماشا کنند. چندین بُرد پیاپی نصیب کِن جنینگز شده بود که درنهایت رکورد ۷۴ پیروزی متوالی را ثبت کرد، و جماعت دور تلویزیون مسحور برنامه بودند. مدت زیادی نگذشته بود که لیکل در یک جلسۀ توفان فکری شرکت کرد که در آن از شرکتکنندگان خواسته شد «چالش بزرگ» بعدی آی.بی.ام را پیشنهاد بدهند. او گفت که شرکت باید به مصاف جنینگز برود.
آی.بی.ام هفت سال پیش هم یک «چالش بزرگِ» مشابه را با رایانۀ «آبی عمیقِ» خود انجام داده بود. آن ماشین، در مسابقهای ششمرحلهای، از گری کاسپاروف پیشی گرفت که آن زمان قهرمان بلامنازع شطرنج جهان بود. شاید به نظر اکثر افراد …