خلاصه قسمت قبل:
حدود ده دقیقه بعد از اینکه مشاور به پرهام گفت میخواد باهاش صحبت کنه، پرهام یه دفعه حالش بد شد و شواهد نشون میداد که مسموم شده، برای همینم آقای منوچهری به کارآگاه گفت که با پلیس تماس بگیره و مشاور و خدمتکارو تحویلشون بده؛ بعد از این جریانات و بعد از دستگیری اون دو نفر، به نظر میومد که دیگه ماموریت کارآگاه توی اون خونه تموم شده و برای همینم اون میخواست از اونجا بره، اما درست در لحظات آخر، آوا نوهی آقای منوچهری ادعا کرد که پرهام قاتل اصلی پدر و عمه شه.
آوا: اون زمان شرکت ما داشت ورشکست میشد و تنها راه نجاتمون ثروت اون دختر بود، برای همینم آقاجون اون دخترو برای پوریا خواستگاری کرد و اینجوری بود که ویدا عروس این خونواده شد؛ یادمه اون زمان ویدا به من گفت که پدرش اصلا از پوریا خوشش نمیاد و اونو فقط به خاطرثروت آقاجون و اینکه عموم یه جراح بود مجبور به این ازدواج کرد، خلاصه این ازدواج صرفا یه ازدواج برای به دست آوردن پول بود نه چیز دیگه.
- دموربایا: پس برای همینه که ویدا و پرهام انقدر از مشاور بدشون میاد.
- بله؛ کارآگاه شبی که من میخواستم برم فرودگاه درست همون شبی بود که پگاه به …