
این روزها، حرفزدن از مصیبتهایی که گریبانگیر دموکراسی است از همیشه آسانتر است. کافی است تلویزیون را روشن کنید، یا روزنامهای را باز کنید و به محصول نهاییِ بزرگترین دموکراسی ادعایی تاریخ چشم بدوزید: دونالد ترامپ، رئیسجمهور آمریکا که مدام دارد فحش میدهد، دروغ میگوید، و هر روز پروندۀ تازهای از فساد و بیبندوباریاش رو میشود. و درست به همین دلیل است که اصلاح جدی دموکراسی، امروز بیش از هر زمان دیگری، حیاتی است.
گاردین — دهههای طولانیای وجود دارد که به نظر میرسد، طی آنها، حرکتِ تاریخ کند و بیرمق شده است. عدهای پیروز و دستهای بازندۀ انتخابات میشوند، قوانینی تصویب و لغو میگردد، ستارههای تازه متولد میشوند و اسطورههای قدیمی سرازیر گور میشوند. اما، در روال عادی گذشت زمان، الگوهای فرهنگ، جامعه و سیاست ثابت مانده است.
بعد از این دههها، سالیان کوتاهی میآید که ناگهان همه چیز تغییر میکند. نورسیدگان سیاسی عرصه را به دست میگیرند. رأیدهندگان برای سیاستهایی جنجال به پا میکنند که تا دیروز فکرش را هم نمیکردند. تنشهای اجتماعی که مدتها آتش زیر خاکستر بودهاند، در قالب طغیانهایی وحشتناک، شعلهور میشوند. گویی نزدیک است آن نظام حکومتی که ظاهراً لایتغیر بود سرنگون گردد.
ما الان داریم در اینچنین لحظهای زندگی میکنیم.
تا همین اواخر، لیبرالدموکراسی پیروزمندانه سلطنت میکرد. علیرغم تمام کاستیهایش، به نظر میرسید بیشتر شهروندانْ عمیقاً به شکل حکومتشان پایبندند. اقتصاد پیشرفت میکرد. تعداد احزاب رادیکال ناچیز بود. محققان سیاسی فکر میکردند که دموکراسی در کشورهایی نظیر فرانسه و ایالات متحده از مدتها پیش جای پای خود را محکم کرده است، و در سالیان آتی تغییرات اندکی خواهد …