روزی روزگاری نویسنده امریکایی «موریل روکایزر» باشهامت گفت: «جهان نه از اتمها که از داستانها ساخته شده است.» و گزاره پرمناقشهای را وسط کشید. بدنیست من هم حالا کمی شهامت خرج بدهم و در جمله او، جای کلمه داستان را با روایت عوض کنم. ما غرق در انبوه روایتهایی هستیم مثل آن ماهی دریا که از ماهی کناریاش پرسید: «این آب که همه حرفش را میزنند چیست؟» و ماهی دومی پاسخ داد: «نمیدانم سؤال سختی است!» گاه فراوانی و دمدستبودن پدیده و یا موضوعی در ظاهر موجب عدمنیاز ما به شناخت آن میشود. واقعیت این است که ما انسانها همه راوی هستیم و برای ارتباط با دیگران باید دیدهها، شنیدهها و خواستههای خود را روایت کنیم. پس روایت چیزی دور از دسترس نیست؛ اما مثل هرچیز قابلدسترسی، نیاز به تعریف و تبیین دارد.
چیستی روایت
تعاریف متفاوتی از روایت شده و هر روایتشناسی با روایت خودش به میدان آمده؛ اما ما از آنی شروع میکنیم که چیزکی از همه تعاریف دیگر درخود دارد. روایتشناسی به اسم «مایکل تولان» گفت: «روایت توالی رخدادهایی است که به شکل غیرتصادفی و با پیوندی سببی و زمانی به هم اتصال یافتهاند.» مثل تعریف واقعهای از یک سفر؛ یا روایت چرخیدن در بازار و خریدن جنس دلخواه؛ یا روایت بگومگو با یک دوست و شروع قهر و قطع رابطه، یا فیلم چندثانیهای تبلیغ یک کالا و اخبار یک رویداد …