
آدورنو از برجستهترین چهرههایی است که به مخالفت با فرهنگ عامهپسند مشهور شده است. او را استاد دانشگاهی محافظهکار و متفرعن تصویر کردهاند که فقط باخ و موتزارت را موسیقیدان میداند و مردم را تحقیر میکند که به موسیقی شادِ پاپ و سریالهای عامهپسند علاقه دارند. اما اگر نگاهی به نوشتههای آدورنو بیندازیم، احتمالاً نظرمان عوض خواهد شد. آدورنو طرفدار فرهنگ نخبهگرا نیست، بلکه برعکس دغدغۀ مردمی را دارد که صنعت فرهنگ آزادیشان را گرفته است.
ایان — موسیقی کلاسیک و فرهنگ والای اروپایی در فلسفۀ آدورنو و نگرش او به زندگی جایگاهی محوری داشتند. او در سال ۱۹۰۳ در فرانکفورت آلمان زاده شد، و هم بهعنوان یک شنونده هم بهعنوان کسی که خود در عرصۀ موسیقی فعالیت میکرد با موسیقی بالید: مادرش، ماریا کالولی-آدورنو، خواننده بود و آدورنوی جوان پیانیستی بااستعداد. او در کنسرواتوار هُک حضور یافت و به فراگیری موسیقی از آهنگساز اتریشی، البن برگ، پرداخت. آدورنو در سال ۱۹۳۱، با گرفتن شغلی در دانشگاه فرانکفورت، کارش را در مقام یک فیلسوف حرفهای شروع کرد، اما موسیقی و فرهنگ در مرکز علایق او باقی ماندند.
آدورنو بر معیارهای والا اصرار میورزید: فرهنگ صرفاً موضوع پیشرفت فنی (برای مثال، در ساختن موسیقیای زیباتر و پیچیدهتر) نبود، بلکه (شاید بهصورت غیرمستقیم) موضوع اخلاق نیز به شمار میرفت. موسیقی، همچون دیگر اجزای فرهنگ، هم میتوانست پیشرفت اجتماعی بهسوی آزادی گستردهتر را توسعه دهد و هم جلوی آن را بگیرد. و حرکت بهسوی آزادی در معرض خطر بود. آدورنو حتی پیش از جنگ وین نشانههای هشداردهندۀ نوعی سقوط را در فرهنگ اروپایی میدید. او بعدها دربارۀ کنسرت ارکسترالِ «پرستش بهار» [۱] ساختۀ ایگور استراوینسکی، که برای …