چهارشنبه سوری و نوروز<!-- --> | طاقچه
infinite

ویژه مشترکین بی‌نهایت

چهارشنبه سوری و نوروز

کیهان‌بچه‌ها؛ بچه‌های دیروز

کیهان بچه‌ها

۳ دقیقه مطالعه

bookmark

امشب چهارشنبه‌سوری است، پدر باغچه را بیل زده و شاخه خشک درختان را جدا کرده است. بوته‌ای از خاک برآمده و شاخه‌های باریک و کوچک درختان را در گوشه‌ای از حیاط خانه یا مقابل در کوچه، آتش می‌زند. ما بچه‌ها با خنده و خوش‌حالی از روی آن‌ها می‌پریم و می‌گوییم:«زردی من از تو، سرخی تو از من!»

کپه‌ها چون کوچکند زود خاموش می‌شوند؛ اما ما بچه‌ها از آتش باقی‌مانده استفاده می‌کنیم و با انداختن دانه‌های بلال در آتش، بلال‌های شکفته شده را که به این‌طرف و آن‌طرف پرتاب می‌شوند؛ سعی می‌کنیم هرچه بیش‌تر برای خود برداریم. گاهی هم بچه‌های بزرگ‌تر، یواشکی از آشپزخانه سیب‌زمینی برمی‌دارند و آن را در آتش می‌اندازند و سیب‌زمینی کبابی درست می‌کنند. هوا که تاریک می‌شود اگر آتشی باقی مانده باشد، پدر می‌آید و آن را خاموش می‌کند. بعد از آن بچه‌هایی که خیلی از ما بزرگ‌تر هستند، با یک کاسه مسی و قاشق در حالی‌که صورتشان را با چادر پوشانده‌اند، برای قاشق‌زنی به در خانه همسایه‌ها می‌روند. با قاشق به لبه‌ کاسه می‌زنند و صاحب‌خانه هم در کاسه‌شان لوبیا، نخود، عدس و گاهی آجیل می‌ریزد.

ترقه در کردن و فشفشه انداختن

بازی با آتش و مواد آتش‌زا می‌تواند برای بچه‌ها بسیار خطرناک باشد. آقاشهرام از بچه‌های دیروز در این باره می‌گوید:

۱

- پسرم مواظب آتیش باش! زیاد به بوته‌ها نزدیک نشو! ترقه نترکون!

- مادرم مدام به من تشر می‌زد.

این جملات رو هر سال که چهارشنبه سوری می‌شد، از زبونش می‌شنیدم. من پسر‏بچه‌شیطونی بودم و آروم و قرار نداشتم. دلم می‌خواست ترقه بترکونم، بوته آتیش بزنم و فشفشه بندازم هوا! چهارشنبه‌سوری، شب …

این نوشته‌ را پسندیدی؟

like
like

اطلاعات چاپ

این نوشته در شمارهٔ ۳۱۲۹ مجلهٔ کیهان بچه‌ها (زمستان ۱۴۰۲) منتشر شده است.