کتاب آن سوی تنهایی

کتاب آن سوی تنهایی مجموعه‌ای از اشعار حمیده باباجانی محمدی، شاعر معاصر ایرانی است.

شاعر در ابتدای کتابش نوشته است:

زندگی برای هر آدمی از آنجایی شروع می شود که احساسی قشنگ در قلبش را می‌زند. احساسی که شور و هیجانی جدید و پایان‌ناپذیر به شب و روزهایمان می‌دهد. احساسی به نام عشق.... و نوشتن این کتاب فقط به خاطر همین حس زیبا است. برای این که هروقت کسی ورق به ورق آن را می‌خواند نگاهی به خودش بیاندازد. به قلبش، به آدم‌های اطرافش و این احساس را جست‌جو کند و این چه حال خوبیست.

 خواندن کتاب آن سوی تنهایی را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

 علاقه‌مندان به شعر معاصر فارسی

 بخشی از کتاب آن سوی تنهایی

سودای تو را در سر دارم شب و روز...

سودای ترسناکی است...

آخر چراکه خوب دانستم با رؤیا ساختن با تو چه کردم با

قلب بی تابم...

چه کردم با زندگی ام...

سرد است...

سرمای زمستان نیست... نه

سرمای سودای پوچی است که در سر دارم...

آخر چراکه این راهم خوب میدانم خیالی بیش نیست...

بودن با تو...

*****

 سودای بودنت

خندیدن درکنارت...

داشتنت...

و در آغوش کشیدنت...

می بینی جانانم...

سوداییست ناممکن...

اما من دست بردار عاشقی ات نیستم جانان...

آخر چراکه عاشق بزدل عشق راهم ضایع می کند...

و نیستم آن عاشق بزدل که من از برای گوشه ی نگاهی از

سوی تو تمام این قبیله را ویران می کنم...

با قلبی پر ز شور تو به فتح آسمان می شتابم...

حالا خواهی دید جانان من که بودن با تو، خندیدن

درکنارت، داشتنت و در آغوش کشیدنت دیگر سودایی

پوچ باقی نمی ماند...

*****

خاطرات

زن در حصار تنهایی خود کنج اتاقی زانوانش را در آغوش

گرفته بود...

هرم نفس های گرمش در اتاق پخش می شد...

رایحه ی پوست پرتقال سوخته ی روی اجاق بینی اش را

قلقلک می داد...

اما لبخندش خشکیده بود، همچون شاخه گل رزی...

خط های کنار چشمانش و سفیدی گیسوانش هدیه ای بود

از زندگی...

نفس می کشید و با هر نفس آتش شعله ور عشق درونش را

خاکستر می کرد...

و او بود و تنهایی...

او بود و بوی پوست پرتقال سوخته و عشقی نافرجام...

*****

انتظار

در زمان سفر می کنم...

در پرتوهای نور گسیل شده بر زمین مسافری می شوم...

اما...

مسافری که فقط اطراف تو و در زمان های حضور توست...

در لکه دویدن های کودکانه ات تا نشستن بر روی صندلی

کنار پنجره...

و خط های گوشه ی چشم هایت و سفیدی موهای روی

شقیقه ات که نشانی از سال های پایانی بودنت را دارد...

و در تمامیه این سال ها، ماه ها، روزها و لحظه ها من به انتظار

اینم که دوستم بداری...