کتاب گل باغ روشنایی

گل باغ روشنایی نوشته تیمور غلامی از مجموعه سرآمدان علم و ایثار نشر فاتحان، زندگی‌نامهٔ داستانی شهید سید مصیب لنگری است.

مجموعه سرآمدان علم و ایثار به منظور پاسداشت شهدای دانشجو و با حمایت سازمان بسیج دانشجویی و سایر دستگاه‌ها تألیف و تدوین گردیده است.

خواندن کتاب گل باغ روشنایی را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

دوست‌داران ادبیات پایداری و دفاع مقدس و سرگذشت نامه های شهدای جنگ تحمیلی مخاطبان اصلی کتاب‌اند.

جملاتی از کتاب گل باغ روشنایی

‌ سید پیاده شو! اون چندتا خاکریز رو می‌بینی؟

کجا؟

دست راستش را به موازات چشم می‌کشد و می‌کشد. نوک انگشت اشاره‌اش سیاهی مقابل را نشانه

می‌رود.

ـ اون نقطهٔ سیاه کوچک رو می‌بینی؟ شرمنده که وقت ندارم برسونمت.

ـ نمی‌بینمش.

ـ اون کانتینر رو می‌گم.

گوشش لحظه‌ای کر می‌شود. فریاد می‌زند.

ـ چی؟

ـ گفتم که، کانتینر.

راننده لحظه‌ای به مقابل خیره می‌شود. بعد نگاهی با تعجب به صورت سید می‌اندازد. سید خم می‌شود. زانو می‌زند و می‌شکند. مشتی خاک را در دست می‌فشارد، نرمش می‌کند و بر سرش می‌پاشد. سر بر خاک می‌گذارد و سجده می‌کند.

ـ کانتینر.

ـ ... .

ـ کانتینر.

راننده‌ها رفته‌اند و تنهایش گذاشته‌اند و چه خوب که رفته‌اند. دلش هری می‌ریزد. لابد خبرهایی در آن کانتینر هست که سریع در رفتند. هواپیمای دشمن دنبال تویوتا افتاده، معلوم است که موشک ندارد. به رگبارش می‌بندد. صدای رگبار است و رگبار و رگبار. سید لنگ‌لنگان، دست به کمر راه می‌افتد. چیزی به جلو می‌راندش و چیزهایی در مقابل مقاومت می‌کنند.