دانلود و خرید کتاب شدن میشل اوباما ترجمه هاجر شکری
با کد تخفیف OFF30 اولین کتاب الکترونیکی یا صوتی‌ات را با ۳۰٪ تخفیف از طاقچه دریافت کن.
تصویر جلد کتاب شدن

کتاب شدن

نویسنده:میشل اوباما
امتیاز:بدون نظر

معرفی کتاب شدن

معرفی کتاب شدن

کتاب الکترونیکی «کرنشا پاستیل‌های بنفش دوست داشت» نوشتهٔ «کاترین اپل‌گیت» با ترجمهٔ سحر زاهدی و رامین زاهدی و نشر در قلم، داستانی برای نوجوانان است که به دغدغه‌های خانوادگی، فقر، خیال‌پردازی و دوستی می‌پردازد. این کتاب با محوریت پسری به نام «جکسون» و دوست خیالی‌اش «کرنشا» روایت می‌شود و به مسائل جدی زندگی از زاویه‌ای کودکانه و صمیمی نگاه می‌کند. نسخه الکترونیکی این اثر را می‌توانید از طاقچه خرید و دانلود کنید.

درباره کتاب شدن

«کرنشا پاستیل‌های بنفش دوست داشت» در دستهٔ رمان‌های نوجوان قرار می‌گیرد و فضای آن در آمریکای معاصر شکل می‌گیرد. داستان حول محور خانواده‌ای می‌چرخد که با مشکلات مالی و بی‌خانمانی دست و پنجه نرم می‌کنند. نویسنده با زبانی ساده و از زاویه دید یک کودک، به موضوعات جدی مانند فقر، بیماری والدین و اضطراب‌های ناشی از ناامنی می‌پردازد. حضور یک دوست خیالی به نام «کرنشا» در زندگی جکسون، به داستان رنگ و بوی خیال و جادو می‌دهد و مرز میان واقعیت و تخیل را به چالش می‌کشد. این کتاب در سال‌های اخیر مورد توجه قرار گرفته و ترجمه‌های مختلفی از آن منتشر شده است. روایت داستان، هم‌زمان با شوخ‌طبعی و تلخی، تصویری از تاب‌آوری و امید در شرایط دشوار ارائه می‌دهد.

خلاصه کتاب شدن

هشدار: این پاراگراف بخش‌هایی از داستان را فاش می‌کند!داستان با معرفی «جکسون»، پسری واقع‌گرا و علاقه‌مند به علم آغاز می‌شود که خانواده‌اش با مشکلات مالی جدی روبه‌رو هستند. جکسون برخلاف بیشتر بچه‌ها، علاقه‌ای به خیال‌پردازی ندارد و دوست دارد همه چیز را با منطق توضیح دهد. اما در میانهٔ بحران‌های خانوادگی، دوست خیالی دوران کودکی‌اش، گربه‌ای بزرگ و عجیب به نام «کرنشا»، دوباره در زندگی‌اش ظاهر می‌شود. حضور کرنشا هم‌زمان با تشدید مشکلات خانواده است؛ پدر جکسون بیمار است و مادرش شغلش را از دست داده. خانواده مجبور می‌شوند بسیاری از وسایلشان را بفروشند و حتی احتمال بی‌خانمان شدنشان وجود دارد. جکسون تلاش می‌کند با واقعیت‌های تلخ کنار بیاید اما حضور کرنشا او را به دنیای خیال می‌برد و کمک می‌کند احساساتش را بهتر درک کند. رابطهٔ جکسون با خواهر کوچکش «رابین» و حیوان خانگی‌شان، خرگوشی به نام «آریتا»، در کنار تلاش والدین برای حفظ امید و شادی، فضای داستان را شکل می‌دهد. کرنشا با رفتارهای عجیب و شوخ‌طبعانه‌اش، جکسون را به پذیرش احساسات و بیان واقعیت‌ها تشویق می‌کند. داستان بدون افشای پایان، بر اهمیت صداقت، پذیرش شرایط و قدرت خیال در مواجهه با مشکلات تاکید دارد.

چرا باید کتاب شدن را خواند؟

این کتاب با روایت صادقانه و ملموس از تجربهٔ فقر و بی‌خانمانی از نگاه یک نوجوان، به موضوعات مهمی مانند تاب‌آوری، اهمیت خانواده و نقش خیال در عبور از بحران‌ها می‌پردازد. حضور یک دوست خیالی در دل واقعیت‌های تلخ، به داستان لایه‌ای از امید و طنز می‌بخشد و مخاطب را به همدلی با شخصیت‌ها دعوت می‌کند. «کرنشا پاستیل‌های بنفش دوست داشت» فرصتی برای درک بهتر احساسات کودکان در شرایط دشوار فراهم می‌کند و نشان می‌دهد که حتی در سخت‌ترین لحظات، امید و دوستی می‌تواند راهگشا باشد.

خواندن کتاب شدن را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم؟

این کتاب برای نوجوانان و جوانانی که با دغدغه‌های خانوادگی، اضطراب، یا تجربهٔ تغییرات بزرگ در زندگی روبه‌رو هستند، مناسب است. همچنین والدین و مربیانی که می‌خواهند نگاه کودکان به مشکلات را بهتر درک کنند، می‌توانند از این اثر بهره ببرند. علاقه‌مندان به داستان‌هایی با محوریت دوستی، خانواده و عبور از بحران نیز مخاطبان اصلی این کتاب هستند.

بخشی از کتاب شدن

«من چند نکته مهم در مورد گربه موج‌سوار متوجه شدم؛ دومین نکته: بر روی تیشرتش نوشته بود: «گربه‌ها سروره سگ‌ها خاک بر سر» شدن بود که البته زمانی که خوب به این مسئله فکر می‌کنید متوجه می‌شوید ترس از خیس شدن با موج‌سواری جور در نمی‌آید. چهارمین نکته: ظاهراً هیچ کس در ساحل او را نمی‌دید. او سوار یک موج بزرگ شده و به راحتی موج‌سواری می‌کرد؛ اما زمانی که نزدیک ساحل شد اشتباهاً چترش را باز کرد. وزش شدید باد او را به آسمان برد و از کنار مرغ دریایی رد کرد. به نظر می‌رسید مرغ دریایی هم متوجه او نشد. مانند بادکنگی از جنس خز بالای سر من رسید. به او نگاه کردم و او هم به من نگاه کرد و برایم دست تکان داد. کت سفید مشکی مدل پنگوئنی بر تن داشت. انگار می‌خواست با آن لباس رسمی به یک جای رویایی برود. به نظرم آشنا می‌آمد. زیر لب گفتم: «کرنشا» به اطراف نگاهی انداختم و از کنار بچه‌هایی که قلعه‌های شنی می‌ساختند، فریزبی‌بازها و کسانی که خرچنگ‌ها را دنبال می‌کردند عبور کردم؛ هیچکس به آن گربه پرنده چتربه‌دست نگاه نمی‌کرد. به نظرم برای اینکه متوجه شوم دیوانه نشدم شمردن تا ده کافی بود. صبحانه چیزی نخورده بودم. زمانی که چشم‌هایم را باز کردم نفس راحتی کشیدم. هیچ اثری از آن گربه در...»

حجم

۰

سال انتشار

۱۴۰۳

تعداد صفحه‌ها

۴۹۶ صفحه

حجم

۰

سال انتشار

۱۴۰۳

تعداد صفحه‌ها

۴۹۶ صفحه