کتاب ماجراهای کرم شب تاب

کتاب ماجراهای کرم شب تاب نوشتهٔ سیما حمیدزاده است. نشر سنجاق این کتاب را به‌صورت الکترونیک منتشر کرده است. مجموعه داستان‌های کرم شب‌تاب با رویکرد قصه درمانی نگاشته شده‌اند یعنی شامل داستان‌های مختلفی است که به مشکلات و اختلالات کودکان می‌پردازد. نسخهٔ الکترونیکی این کتاب را می‌توانید از طاقچه خرید و دانلود کنید.

درباره کتاب ماجراهای کرم شب تاب

کتاب ماجراهای کرم شب‌تاب دربردارندهٔ داستان‌هایی است که می‌توانند برای قصه‌درمانی مورد استفاده قرار گیرند. این داستان‌ها به برخی از مشکلات و اختلال‌هایی که کودکان با آن‌ها درگیرند، می‌پردازد. از جمله این مشکلات می‌توان به بیش‌فعالی، ترس از آب، ترس و کم‌رویی در کودکان از تاریکی اشاره کرد. کودکان به کمک این قصه‌ها می‌توانند به روحیهٔ همدلی و همکاری را تقویت کنند، اعتمادبه‌نفس خود را بالا ببرند. این قصه‌ها به والدین کمک می‌کنند تا فرزندپروری مثبتی داشته باشند. در این مجموعهٔ داستانی، کرم شب‌تاب به‌صورت اتفاقی وارد ماجراهای هیجان‌انگیزی می‌شود که برای پیدا کردن راه‌حل، نجات خود و دیگران سعی می‌کند از آموزش‌های معلمش که جغد دانایی است، استفاده کند.

نشر سنجاق زیرمجموعهٔ «طاقچه» برای ناشر- مؤلفان است. نشر سنجاق از صفر تا صد انتشار کتاب کنار مؤلفان و مترجمان است و آن‌ها را با ارائهٔ باکیفیت تمام خدمات لازم، پشتیبانی و همراهی می‌کند. این نشر سفارش انتشار کتاب و اثر در هر حوزه‌ای (داستان و رمان، کتاب‌های علمی، کتاب شعر، تبدیل پایان‌نامه به کتاب و…) را می‌پذیرد. کتاب‌ها با این انتشارات، منتشر می‌شوند، می‌توانند به‌دست میلیون‌ها مخاطب برسند و نویسنده می‌تواند با فروش کتابش درآمدی ماهانه کسب کند. این انتشارات برای افرادی است که می‌خواهند کتاب جدیدی منتشر کنند و برای افرادی است که پیش از این، کتابی منتشر کرده‌اند و اکنون می‌خواهند نسخهٔ الکترونیکی آن را منتشر کنند.

خواندن کتاب ماجراهای کرم شب تاب را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

این کتاب را به همهٔ کودکان پیشنهاد می‌کنیم.

بخشی از کتاب ماجراهای کرم شب تاب

«فصل پاییز اومده بود وکم کم جنگل سرسبز بلوط برگهای درختانش بسمت زرد شدن می‌رفت. در کنار دیگر حیوانات جنگل، خرس قهوه‌ای با پدر ومادر وبرادرش زندگی می‌کرد. خرس قهوه‌ای لجباز بود و با همه دعوا می‌کرد. پدر ومادر خرس قهوه ای نگران پسرشون بودن وباهمفکری همدیگه تصمیم گرفتن از همسایه‌ها کمک بگیرن تا بتونن به خرس قهوه‌ای یاد بدن که با دیگران مهربون باشه.

پدر و مادر خرس قهوه‌ای برای تهیه غذا بیرون رفتن، جلوی راهشون به خانوم سنجابه رسیدن ازش پرسیدن: خانوم سنجاب چیکارکنیم خرس قهوه‌ای با خانواده ودوستاش مهربون باشه!

خانوم سنجابه مکثی کرد وگفت: هروقت اذیت کرد بهش غذا ندین تا بخاطر غذا به حرفتون گوش بده.

پدر ومادر خرس قهوه‌ای از خانوم سنجاب تشکر کردن ورفتن. توی راه به هم گفتن بچه‌ها برای پدر و مادراشون عزیزن ومهم، کدوم پدرومادری دلش میاد بچش رو اذیت کنه، ما که دلمون نمیاد غذا ندیم اگه غذا نخوره مریض میشه، این راه حل خوبی نیس.

دوباره راه افتادن و به رودخونه رسیدن، سگ آبی وسط رودخونه کلبه چوبی میساخت، پدر ومادر خرس قهوه‌ای گفتن: آقای سگ آبی صدای ما رو می‌شنوید؟ میشه به ما کمک کنید! سگ آبی کوبیدن سقف خونش قطع کرد وبسمت پدرومادرخرس قهوه ای شنا کرد، بهشون گفت: بله بفرمایید می‌خواید براتون در وپنجره بسازم! پدرومادر خرس قهوه‌ای گفتن: نه، آقای سگ آبی ما ازتون می‌خوایم به ما بگید چیکارکنیم پسرمون دوستاش اذیت نکنه؟»