کتاب تاج یاقوت

کتاب «تاج یاقوت» نوشتۀ آرتور کانن دویل و ترجمۀ سیدحبیب الله لزگی است و موسسه نشر و تحقیقات ذکر آن را منتشر کرده است. تاج یاقوت، جلد اول از مجموعۀ مصور ماجراهای شرلوک هلمز، داستانی هیجان‌انگیز و معمایی است که خوانندگان نوجوان را به دنیای جذاب کارآگاه معروف ادبیات، شرلوک هلمز، دعوت می‌کند.

درباره کتاب تاج یاقوت

ماجراهای شرلوک هلمز که به قلم پزشک و نویسندۀ معروف انگلیسی آرتور کانن دویل نوشته شده‌اند، یکی از ماندگارترین آثار ادبیات کلاسیک جهان به شمار می‌روند. شخصیت شرلوک هلمز، با هوش خارق‌العاده و مهارت بی‌نظیرش در حل معماهای جنایی، به نمادی از نبوغ و تیزبینی تبدیل شده است. این کارآگاه باهوش و بی‌نظیر، با کمک دوست و همراهش دکتر واتسون، به حل پیچیده‌ترین معماهای جنایی می‌پردازد. این مجموعه با بازآفرینی داستان‌ها به شکلی ساده و مصور، برای نوجوانان لذت‌بخش و جذاب شده است. این مجموعه با تصاویر مصور، داستان را برای نوجوانان ملموس‌تر و جذاب‌تر کرده است و داستان‌ها پر از معماهای پیچیده هستند که خواننده را تا آخرین صفحه با خود همراه می‌کند.

تاج یاقوت، یکی از باارزش‌ترین جواهرات، از خانۀ رئیس بانک، آقای هولدر، دزدیده شده است. آقای هولدر که با پسر قمارباز خود و برادرزاده‌اش مری زندگی می‌کند، به‌شدت نگران و پریشان است. او به پسرش مظنون می‌شود و او را به پلیس تحویل می‌دهد، اما همچنان نمی‌تواند معمای ناپدیدشدن تاج را حل کند. به همین دلیل، به شرلوک هلمز مراجعه می‌کند. هلمز با بررسی دقیق خانه، حیاط، اتاق‌ها و قفسه‌ای که تاج در آن نگهداری می‌شد، سرنخ‌های مهمی پیدا می‌کند. او همچنین با مری گفت‌وگو می‌کند و در حین تحقیقات به نکته‌ای حیاتی پی می‌برد که مسیر پرونده را تغییر می‌دهد.

یکی از صحنه‌های به‌یادماندنی داستان تاج یاقوت، ورود ناگهانی آقای هولدر به خانۀ هلمز است. دکتر واتسون که از پنجره بیرون را نگاه می‌کرد، مردی را دید که باعجله و نگرانی در خیابان می‌دوید. مرد چند بار ایستاد، بالا پرید و دوباره به دویدن ادامه داد. وقتی او به خانۀ هلمز رسید، نگرانی عمیق و حرف‌های مهمی در دل داشت که مسیر داستان را آغاز کرد. تاج یاقوت، داستانی جذاب از هوش، دقت و شهامت است که نشان می‌دهد حقیقت همواره از پس ابهام و تاریکی بیرون می‌آید. 

خواندن کتاب تاج یاقوت را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

خواندن این کتاب را به نوجوانان و علاقه‌مندان به کتاب‌های معمایی پیشنهاد می‌کنیم.

بخشی از کتاب تاج یاقوت

«یک روز صبح که دکتر واتسون از پنجره به بیرون نگاه می‌کرد، مردی را دید که در خیابان می‌دوید. مرد چند بار می‌ایستاد بعد بالا می‌پرید و دوباره به دویدن ادامه می‌داد. به نظر می‌رسید دیوانه است!»