کتاب قدرت عادت

کتاب الکترونیکی «قدرت عادت» نوشتهٔ چارلز دوهیگ با ترجمهٔ سیدخشایار کیافر در انتشارات کدیور چاپ شده است. این کتاب به بررسی علمی عادت‌ها و تأثیر آن‌ها بر زندگی روزمره، کسب‌وکارها و جوامع می‌پردازد. قدرت عادت اولین بار در سال ۲۰۱۲ منتشر شد و یکی از پرفروش‌ترین آثار نیویورک تایمز شد. این اثر به کسانی که می‌خواهند قدرت عادت‌ها را درک کنند و از آن‌ها به نفع خود استفاده کنند، پیشنهاد می‌شود.

درباره کتاب قدرت عادت

هر فصل کتاب قدرت عادت دور یک حجت اصلی می‌چرخد: عادات قابل‌تغییر هستند، اگر بفهمیم چگونه کار می‌کنند. دوهیگ با استفاده از تحقیقات علمی و داستان‌های جذاب، نشان می‌دهد که چگونه عادت‌ها شکل می‌گیرند، چگونه تغییر می‌کنند و چگونه می‌توان از آن‌ها برای بهبود زندگی شخصی و حرفه‌ای استفاده کرد. دوهیگ توضیح می‌دهد که هر عادت از ۳ بخش تشکیل شده است: یک نشانه (یا محرک)، یک روتین (یا فعالیت)، و یک پاداش. با درک این حلقه، می‌توان عادات را تغییر داد. برخی از عادات که به آن‌ها «عادات کلیدی» گفته می‌شود، قادرند دیگر جنبه‌های زندگی را تحت تأثیر قرار دهند. تغییر این عادات می‌تواند به تغییرات بزرگ‌تری منجر شود. اراده و اعتقاد، ۲ عنصر مهم در تغییر عادات هستند. 

این کتاب به ۳ بخش تقسیم شده است. بخش اول به چگونگی پدیدارشدن عادت‌ها در زندگی فرد می‌پردازد. قسمت دوم این کتاب به بررسی عادات شرکت‌ها و سازمان‌ها می‌پردازد. قسمت سوم به بررسی عادات جوامع می‌پردازد. شرکت‌ها و افراد موفق با تغییر عادات پایه‌ای به دستاوردهای بزرگی دست یافته‌اند. این کتاب از صدها مطالعه آکادمیک، مصاحبات با بیش از سیصد دانشمند و مدیر اجرایی و تحقیقات انجام شده در ده‌ها شرکت استفاده می‌کند.

کتاب قدرت عادت را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

این کتاب مناسب افرادی است که به دنبال درک بهتر از عادت‌های خود و دیگران هستند و می‌خواهند تغییرات مثبتی در زندگی‌شان ایجاد کنند. همچنین مطالعهٔ قدرت عادت به دوستداران کتاب‌هایی با موضوع رشد و توسعهٔ فردی پیشنهاد می‌شود.

بخشی از کتاب قدرت عادت

«پزشکان یوجین به بورلی گفتند که هیچ کاری برای مقابله با آسیب‌های ایجاد شده از دستشان ساخته نیست، اما مصرف مقدار زیاد داروهای ضدویروسی ممکن است جلوی گسترش آن را بگیرد. یوجین به کما فرو رفت و به مدت ده روز با مرگ دست‌وپنجه نرم کرد. به‌تدریج، داروها با بیماری مقابله کردند، تب او کاهش یافت و ویروس ناپدید شد. وقتی یوجین نهایتاً از خواب برخاست، ضعیف و گیج بود و نمی‌توانست به‌درستی چیزی بخورد و حرف بزند؛ و گاهی جوری آه می‌کشید که انگار فراموش کرده چگونه نفس بکشد؛ اما او زنده ماند.

سرانجام، یوجین برای انجام مجموعه‌ای از آزمایش‌ها به‌اندازه کافی بهبود یافت. پزشکان از یافته‌هایشان در حیرت بودند زیرا که بدن او -همچنین سیستم عصبی‌اش- عمدتاً سالم به نظر می‌رسید. او می‌توانست اندام‌های خود را حرکت دهد و نسبت به صدا و نور حساس بود؛ اما اسکن‌های سر او سایه‌های شومی در نزدیک مرکز مغز نشان می‌دادند. ویروس یک بخش از بافت نزدیک به نقطه اتصال جمجمه و ستون فقرات او را نابود کرده بود. یک پزشک به بورلی هشدار داد: "ممکن است او، آن شخصی که به یاد دارید، نباشد، شما باید آماده باشید چون ممکن است شوهرتان برای همیشه از دست رفته باشد."

یوجین به بخش دیگری از بیمارستان منتقل شد. در عرض یک هفته، او به‌راحتی می‌توانست غذا را قورت بدهد و در عرض یک هفته دیگر، او شروع به صحبت عادی و درخواست ژله و نمک، جستجو در میان کانال‌های تلویزیونی و شکایت از سریال‌های آبکی کرد. زمانی که او از یک مرکز توان‌بخشی مرخص شد یعنی پنج هفته بعد، یوجین در راهروها راه می‌رفت و به پرستاران برنامه برای آخر هفته‌شان پیشنهاد می‌کرد.»