کتاب من جمعه ها کار نمی کنم

کتاب من جمعه‌ها کار نمی‌کنم نوشتۀ مارتین نوربری با ترجمۀ سمیرا زحمت‌کش و احسان عطائی در انتشارات ترنجستان به چاپ رسیده است. این کتاب، گونه‌ای از خاطره‌نویسی است که تجربۀ زندگی کاری مارتین نوربری، کارآفرین موفق را در قالب روایتی داستانی از زبان خود او تعریف کرده است و با شرح تجربه‌های ناموفق و ناکامی‌هایی که متحمل شد، چگونگی تغییر و رسیدن به موفقیت را ارائه می‌کند. نوربری ضمن این روایت، الگویی برای موفقیت کسب‌وکارهای کوچک ارائه کرده است.

درباره کتاب من جمعه ها کار نمی‌ کنم

مارتین نوربری، کارآفرینی موفق است. او توانست طی ۱۰ سال مدیر اجرایی شرکت بزرگ چند میلیون پوندی شود. او این موفقیت را پس فاجعه‌ای که برای او روی داد به دست آمد. پس از این اتفاق در ۴۲سالگی برای او رخ داد به‌دنبال معنا و فلسفۀ وجودی خود رفت. او تمام مسیر موفقیت خود را با بیانی داستانی و جالب روایت کرده است.

 نوربری در کتاب من جمعه‌ها کار نمی‌کنم مدل مقیاس را به‌عنوان الگویی برای ارزیابی و موفقیت در کسب‌وکارهای کوچک و نوپا معرفی کرده است. خواندن این کتاب برای هرکسی که می‌خواهد زندگی خود را بهتر کند، حرفۀ خود را تغییر دهد، کسب‌وکاری راه بیندازد، بر مبنای خواستۀ خود در کارش خطر کند، توصیه می‌شود. در بخش پایانی کتاب من جمعه‌ها کار نمی‌کنم، دلیل اینکه چرا روز جمعه را که در تقویم میلادی، روز کاری است برای این کتاب انتخاب کرده، توضیح داده است.

خواندن کتاب من جمعه ها کار نمی‌ کنم را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

به دوستداران کتاب‌های خاطرات، مدیریت و کسب‌و‌کار پیشنهاد می‌کنیم.

بخشی ازکتاب من جمعه ها کار نمی کنم

«آیا برخی از افراد خوش‌شانس به دنیا می‌آیند یا ذاتاً بااستعداد هستند؟ من هیچوقت آدم خیلی "اجتماعی" نبوده ام؛ اگرچه من فردی هستم که چیزهای زیادی در مورد مردم می‌فهمم. درست مانند تمام اکتشافات دیگری که می خواهیم از طریق صفحات این کتاب بررسی کنیم، این موضوع چیزی بود که بعداً طی سفرم در زندگی کسب و کار آموختم. تنها با نگاه کردن به گذشته و بخاطر تجربیات حاصل از آن بود که فلسفه "مقیاس" برای ایجاد و مدیریت کسب و کار رشد کرد و این راه چون روز برایم روشن گشت. این فرآیند وجود داشت، درست، اما نیاز به تعریف داشت تا پتانسیل خود را آزاد کند و آن را به چیزی تبدیل کند که بتوانم آن را با شما به اشتراک بگذارم. این فسفه یک مشاهده جالب و در عین حال بسیار رایج‌تر از حد تصور است، آنقدر رایج که افراد موفق اغلب نمی‌دانند که چگونه به موفقیت رسیده‌اند. بسیاری از پیشگامان، مدال‌آوران طلا، برندگان جوایز چند میلیونی و مولتی میلیونرهای دنیای ما به سادگی نمی توانند درک کنند که چرا افراد دیگر مانند آنها نیستند.»