
کتاب حالا کی بنفشه می کاری؟
معرفی کتاب حالا کی بنفشه می کاری؟
کتاب حالا کی بنفشه می کاری؟ نوشتهٔ فرشته مولوی است. گروه انتشاراتی ققنوس این رمان معاصر ایرانی را روانهٔ بازار کرده است.
درباره کتاب حالا کی بنفشه می کاری؟
کتاب حالا کی بنفشه می کاری؟ که حاوی یک رمان معاصر و ایرانی است، در ۱۲ فصل نوشته شده است. این رمان در حالی آغاز میشود که راوی از شخصیتی میگوید که مسواک آبکشیدهاش را تکانتکان میدهد تا آبش بپرد. شخصیت دیگری که «اسفند» نام دارد، از در نیمهباز دستشویی سرک میکشد، ابرو بالا میبرد و بهمسخره سخن آغاز میکند. دیالوگها از همینجا آغاز میشود. آخرین دیالوگ این اثر جملهای است که شخصیت «آذر» میگوید؛ «حالا کی بنفشه میکاری؟». نام شخصیتهای این رمان از نام ماههای گرفته شده است. این رمان به قلم فرشته مولوی را بخوانید تا داستان آن را بدانید.
خواندن کتاب حالا کی بنفشه می کاری؟ را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به دوستداران ادبیات داستانی معاصر ایران و قالب رمان پیشنهاد میکنیم.
درباره فرشته مولوی
فرشته مولوی در ۲۸ شهریور ۱۳۳۲ در تهران به دنیا آمد. او نویسنده، مترجم، پژوهشگر و روزنامهنگاری ایرانی است که از سال ۱۳۵۵ تا ۱۳۷۷ در کتابخانهٔ ملی سرگرم کار پژوهشی بود. در سال ۱۳۷۷ به کانادا مهاجرت کرد. از ۲۰۰۴ تا ۲۰۰۶ میلادی در کتابخانهٔ «استرلینگ» در دانشگاه ییل در ایالات متحدهٔ آمریکا و بهعنوان کتابشناس و کتابدارِ پارسی، برای بخش خاورمیانهٔ کتابخانهٔ مرکزی آن دانشگاه، مجموعهسازی کرده و به استادان و دانشجویان خدمات پژوهشی ارائه داده است؛ او سپس به تورنتو بازگشت و چند سال در این شهر به تدریس ادبیات و زبان پرداخت. فرشته مولوی چند سال در دانشگاه تورنتو و دانشگاه یورک و کالج سنکا به تدریس زبان و ادبیات فارسی و جستارنویسی اشتغال داشت. او علاوهبر نوشتن رمان و داستان کوتاه، مقالات بسیاری در روزنامهها و مجلههای ایران و خارج از کشور نوشته و چندین داستان کوتاه به زبان انگلیسی نیز از او منتشر شده است. او نویسندهٔ میهمان در کالج مسی و کالج براون در تورنتو بوده است. چند سال نیز برنامهای فرهنگی به نام «کتاب ماه تهرانتو» را به راه انداخت که دستاوردش نقد و بررسی ۲۰ کتاب برجستهٔ فارسی از سوی صاحبنظران سرشناس بوده است. فرشته مولوی چندین رمان، چند مجموعه داستان، چند مجموعه جستار، کتابشناسی و چند کتاب ترجمه منتشر کرده است. رمان «دو پردهٔ فصل» (۱۳۸۸) به قلم او، لوح تقدیر «مهرگان ادب» را دریافت کرده است. نوشتههای گوناگون او در رسانههای بیرون از ایران و داخل ایران چاپ شده و بعضی داستانها و جستارهایش در جُنگها و گاهنامههای انگلیسی منتشر شده است. رمان «حالا کی بنفشه میکاری؟» یکی دیگر از آثار داستانی او است.
بخشی از کتاب حالا کی بنفشه می کاری؟
«دسته ورقههای آزمون جبر کنکوریها را مرتب کرد و در پوشه گذاشت. پوشه را بهزحمت در کیف جا داد و نفس راحتی کشید. کار شاق نمره دادن این هفته را بالاخره تمام کرده بود. حالا میشد تا شنبه از فکر کار و کلاس خلاص باشد. نگاهش به سمت ساعت کوچک روی قفسه کتابها رفت. ساعت ده پنجشنبهشب اگر وقت خلاصی از کار هفتگی برای نان خوردن باشد، جای شکری ندارد. تیکتاک ساعت اما که نشان میداد ساعت کار میکند، جای شکر داشت. کار کردن ساعت بیچاره نشانه آن بود که دیشب از دست توسری محکم بهمن که عادت داشت عدل وسط محاکمههای شبانه دق دلش را با خفه کردن صدای آن خالی کند، قسر در رفته بود. یعنی گوش شیطان کر غائله خوابیده بود؟
دو سه هفتهای میشد که دیدار شبانهای در کار نبود. روز هم یا هیچ کدام در خانه نبودند، یا اگر بودند و رو در رو میشدند، تا میشد از نگاه کردن به هم و حرف زدن با هم پرهیز میکردند. حتی نشده بود که دزدکی بهمن را بپاید ببیند آن سایه نحسی که وقت شک و خیال رنگ روشن چشمهایش را کدر میکرد، هنوز باقی بود یا پریده بود. بفهمینفهمی اما انگار با اسفند نرمتر شده بود که به تک و توک سؤال گهگاهی و پر احتیاط اسفند جواب کوتاهی میداد. فکر اینکه اسفند چرا و چطور باید سختی و سردی ناگهانی رفتار بهمن را با خودش تاب بیاورد، چنان بیطاقتش میکرد که دلش میخواست میتوانست سر بهمن و اسی را به دیوار بکوبد.
مشت گرهکردهاش را محکم به لبه میز کوبید تا حسابی دردش بیاید بلکه فکر تلافی کردن از سرش بپرد. بلند شد. کناره دردناک کف دست را به دندان گزید. کنار پنجره رفت و دو لنگه پرده را تا ته پس کشید. معلوم نبود چرا تا به حال جرئت نکرده بود از بهمن بخواهد حساب او را از حساب اسفند جدا کند. حتماً ترسیده بود نتیجه عکس بدهد. باید جوری تا میشد، اگر که اصلا میشد، جای خالی بهمن را برای اسفند پر میکرد.»
حجم
۰
سال انتشار
۱۳۹۰
تعداد صفحهها
۲۰۸ صفحه
حجم
۰
سال انتشار
۱۳۹۰
تعداد صفحهها
۲۰۸ صفحه