کتاب ماهی آب های آلوده

کتاب ماهی آب های آلوده نوشتهٔ شهریار هدایتی است. انتشارات نوروزی این کتاب را روانهٔ بازار کرده است. این داستان پرفروش بر اساس خاطراتی از «فرشاد خدایی» نوشته شده است.

درباره کتاب ماهی آب های آلوده

نویسندهٔ کتاب ماهی آب های آلوده، این کتاب را برداشتی است آزاد از زندگی «فرشاد خدایی» و داستان اسارت انسانْ در تمدن توصیف کرده است. فصل نخست این اثر «سودوکو» نام دارد. این کتاب حاوی یک داستان معاصر و ایرانی است. این داستان که به چاپ سیزهم رسیده، روایت عجیبی است از تاریخ ایران را در بر گرفته است؛ داستان انقلاب، جنگ، مهاجرت، عشق، تنفر و جدایی. این داستان با ضرباهنگی وحشتناک و سریع و پر از کنایه به بازتعریف یک اتفاق ویران‌گر می‌پردازد. شهریار هدایتی نه‌تنها نویسنده‌ای مینیمال است؛ سخنرانی مینیمال و صریح‌اللهجه است. او در این کتاب، دست مخاطب را گرفته و به دالان‌های پر پیچ‌وخم ذهنی خود می‌برد؛ ذهنی که فلسفه و تاریخ و روان‌شناسی و جامعه‌شناسی در آن پیوند می‌خورند و نویسنده با نیشترزدن به هر کس و هر کجا خوانندگان را واله و انگشت‌به‌دهان می‌کند. گفته شده است که پس از مطالعهٔ این کتاب که بسیار پرفروش بوده است، شما بدل به یک نیمچه‌کارشناس در ادبیات و تاریخ و روان‌شناسی می‌شوید! شما با خواندن فصل اول به ژاپن ۱۹۹۰ میلادی سفر می‌کنید و به‌اصطلاح یک پا ژاپن‌شناس برمی‌گردید. توصیفات آن‌قدر درست و منطقی است که می‌توانید آن‌ها را به‌عنوان خاطره‌ای از خودتان نقل کنید. خوانندگان این داستان از ابتدا با شخصیت اول آن زندگی می‌کنند، نفس می‌کشند، عشق‌بازی کرده و جدا می‌شوند و در پایان در تراژدی سنگین و عمیق آن گم می‌شوند. گفته شده است که اولین ویژگی داستان «ماهی آب‌های آلوده»، جهان‌شمولی آن است. جنبه‌های تحلیلی کتاب، نکات تاریخی، سیاسی و اجتماعی آن، بدون جهت‌گیری یا سوگیری شعارزده، ویژگی دوم این اثر است. این داستان، طرح یا پیرنگ (Plot) قدرتمندی دارد.

خواندن کتاب ماهی آب های آلوده را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

این کتاب را به دوستداران ادبیات داستانی معاصر ایران و قالب داستان پیشنهاد می‌کنیم.

بخشی از کتاب ماهی آب های آلوده

«حساس در به دری داشتیم ... بالاخره تو همون محل، من یک کار در کارگاه ظروف پلاستیکی پیدا کردم. بعد از دو ماه مرتضی که از محیط کارگاه خوشش نمی اومد، رفت تا در یک شرکت کشتی سازی تو شهر «کیتاسنجو» تو استان توکیو مشغول کار بشه...

این اولین باری بود که من و مرتضی اینقدر از هم دور می شدیم..»