کتاب پاییزنامه های نارنجی
معرفی کتاب پاییزنامه های نارنجی
کتاب پاییزنامه های نارنجی سرودهٔ محمدحسن کشفی است و انتشارات اردوی سوره آن را منتشر کرده است.
درباره کتاب پاییزنامه های نارنجی
شعر یکی از راههای انتقال احساسات است. شاعر برای بیان حقیقت احساسات و عواطفش به زبانی نیاز دارد که او را از سردی مکالمه روزمره دور کند و بتواند با آن خیالش را معنا کند و شعر همین زبان است. با شعر از زندگی ماشینی و شلوغ روزمره فاصله میگیرید و گمشده وجودتان را پیدا میکنید. این احساس گمشده عشق، دلتنگی، دوری و تنهایی و چیزهای دیگری است که قرنها شاعران در شعرشان بازگو کردهاند.
شعر معاصر در بند وزن و قافیه نیست و زبان انسان معاصر است. انسان معاصری که احساساتش را فراموش کرده است و به زمانی برای استراحت روحش نیاز دارد. شاعر در این کتاب با احساسات خالصش شما را از زندگی روزمره دور میکند و کمک میکند خودتان را بهتر بشناسید. این کتاب زبانی روان و ساده دارد و آیینهای از طبیعتی است که شاید بشر امروز فرصت نداشته باشد با آن خلوت کند. نویسنده به زبان فارسی مسلط است و از این توانایی برای درک حس مشترک انسانی استفاده کرده است.
خواندن کتاب پاییزنامه های نارنجی را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به دوستداران شعر معاصر فارسی پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب پاییزنامه های نارنجی
«... حالا دیگر
هزاران سال است
که فرشتهها
محو زیباییِ تو شدهاند
همه دست از کار کشیدهاند
و نشستهاند بر لب بامِ آسمان
نه لب به آب و غذا میزنند
نه لحظهای پلک بر هم میگذارند
تو یکی از همان فرشتههایی
که در تبعید زندگی
زمینی شدهای
تو یادگاری از بهشت
در تنِ خود داری
و تکهای از خورشید را
در جانَت
تو معنای مجسمِ مِهری
تو تندیس آرامشِ آبیِ سپهری
اصلا این سه نقطه را بردار!
تا همسرود با فرشتگان
نام تو را تا ابد بخوانم
***
باد میآید
و روسریات را بر میدارد
دشت پُر میشود از عطر آویشن
تو میگذری
و دامنَت را تکان میدهی
از پرچینِ دامنَت
صحرا پُر میشود از گلهای بابونه
تو چشم میگشایی
و از شعلهبارانِ نگاهَت
زمستان آب میشود
و بهار شکوفه میدهد
تو میرقصی
و هر چه ستاره و پرنده هست
به هزار چشمک و چکامه
به دستها و موهای تو میآویزند
تو مینشینی و جهان با همهی اجزایش
منظومهای میشود
و میگردد به دور خورشیدی که تویی!
***
به تو که فکر میکنم
فضای خانهام
پُر میشود از عطر باران
از تو که مینویسم
بر صفحهی دفترم
شعری متولد میشود
با تو که حرف میزنم
صدایم چون موسیقی موزون است
نام ِ تو را که میبَرم
پرندهها سیمرغوار
پشت پنجرهی اتاقم طواف میکنند
تو دختر پاییزی!
از جنس شعر و باران و موسیقی هستی
و با آسمان پیوند داری!
***
به بهاران فکر کن!
و به بارانی که بند نمیآید
و به پنجرهای که ابرها و آسمان را
به چشمهای تو مهمان میکند
به بهاران فکر کن!
و به آن دو صندلی کنار پنجره
که ما را مینشانَد رو به روی هم
و به شعری که میخوانم از روی چشمهایت
به بهاران فکر کن!
و به تکههایی از بهشت
که جامانده میان دستها و بازوهای تو
به بهاران فکر کن!
به اردیبهشتی که هرگز تمام نمیشود
و به بارانی که هرگز بند نمیآید...»
حجم
۵۵٫۵ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۱۰۷ صفحه
حجم
۵۵٫۵ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۱۰۷ صفحه
نظرات کاربران
شعرهای عاشقانه بسیار زیبا