کتاب فرصت آفرینان ۳

کتاب فرصت آفرینان ۳ نوشتهٔ کر اندرسون و ترجمهٔ رضا غیابی است و نشر پندار تابان آن را منتشر کرده است. این کتاب به ما می‌آموزد چگونه در تعامل با دیگران روابطی اثرگذار، پرمعنا و لذت‌بخش داشته باشیم. این کتاب جلد سوم از این مجموعهٔ ۴جلدی است.

درباره کتاب فرصت آفرینان ۳

کتاب فرصت‌ آفرینان یک کتاب انگیزشی، مدیریتی، روان‌شناسی و از این قبیل نیست. این کتاب مبین یک سبک زندگی تمام‌عیار است که به‌کاربستن آن می‌تواند پدیدآورندهٔ فرصت‌های بی‌شمار برای شما و اطرافیانتان باشد. در دستان افراد درست، این کتاب می‌تواند تاروپود شخصیت خواننده و اطرافیانش، بلکه جهانی را تغییر دهد.

شالودهٔ این ایده‌های ارزشمند در سخنرانی سال ۲۰۱۴ توسط کر اندرسون در کنفرانس TED بیان شده:‌ برای جویندگان مفیدزیستن و ره‌پویانی که به دنبال پیشرفت واقعی هستند، جهان مملو از فرصت‌هایی بی‌شمار است و کلید فعال‌شدن فرصت‌های هر کس، نزد دیگران است. گویی که افراد در حال تلاش برای تکمیل پازل زندگی‌شان هستند، حال آنکه تکه‌هایی از این پازل در دست دیگران است.

در طی خواندن این کتاب، شما می‌توانید تبدیل به الگوهای برجسته‌ای شوید. راه‌جستن و دست‌یافتن به علاقه‌مندی‌های مشترک با دیگران که به راستی نقاطی طلایی هستند، به خصوص با افراد به ظاهر غریبه که توقع برقراری رابطه با آن‌ها را نداریم، همواره عنصر کلیدی برای آن بوده که زندگی معنی‌دار، اثربخش و شادتری را به همراه دیگران تجربه کنیم.

خواندن کتاب فرصت آفرینان ۳ را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

این کتاب را به کسانی که می‌خواهند از فرصت‌های زندگی خود حداکثر استفاده را ببرند پیشنهاد می‌کنیم.

بخشی از کتاب فرصت آفرینان ۳

«توانایی و ظرفیت خود را برای اینکه دیگران را از نظر عاطفی جذب کنید بالا ببرید

تیتر خبری یکی از روزنامه‌ها این بود: «ایزاک به‌خاطر اینکه توی هواپیما یک سیلی توی گوش بچهٔ خردسالی زد از شغلش اخراج شد». این خبر واکنش‌های خشمگینانه‌ای را در همه جا برانگیخت. برای مثال، دان اسکاوبل توی فیسبوک نوشت: «این تیتر خبری را باید این‌طور تغییر داد: ایزاک به‌خاطر رفتار بی‌شعورانه‌اش در هواپیما از آمریکا اخراج شد». این واکنش، جونا برگر، نویسندهٔ کتاب سرایت احساسات را اصلاً متعجب نکرد. چون او معتقد است عواطف منفی بسیار محرّک و برانگیزنده، مثل خشم یا نگرانی، ما را تحریک می‌کنند تا برای دیگران پیام بفرستیم. من باید اضافه کنم که وقتی ما بر اثر هیجانات مثبتی مثل ترس آمیخته با احترام، تعجب، هیجان، تفریح و سرگرمی، یا بذله‌گویی و خنده برانگیخته می‌شویم دوست داریم آن را نیز با دیگران در میان بگذاریم. برای مثال، در سال ۲۰۰۹، هنگامی که سوزان بویل با ترس‌ولرز بر روی صحنهٔ شو تلویزیونی «بریتین گات تالنت» قدم گذاشت و در حضور داوران و حاضران در سالن شروع به خواندن ترانه «من رؤیایی در سر دارم» کرد، چهره‌اش چنان هیجان‌زده و صدایش چنان مملو از احساسات بود که باعث شد جمعیت داخل سالن از جا برخاسته و همراه با او دست‌هایشان را موج‌وار در هوا حرکت داده و با او همخوانی کنند و در پایان شدیداً برایش کف بزنند. آن اجرای غیرمنتظره طی نه روز صدمیلیون بار دیده شد. حتی سال‌ها بعد، کامرون مکینتاش، تهیه‌کنندهٔ فیلم، گفت که اجرای او باعث شد به فکر بیفتد فیلم «بینوایان» را بسازد. چه کسی می‌داند تأثیرات یک عمل یا پیام عاطفی می‌تواند تا کجاها برود؟ برای اینکه پیام خود را همه‌گیر و پخش کنید به این توصیه‌ها توجه کنید:

۱. کاری کنید که پیامتان توسط گروه‌های محبوب و معروف پذیرفته شود.

هوگی رائو و باب ساتون، دو استاد دانشگاه استنفورد، می‌گویند: «کاری کنید که پیامتان یک احساس قوی مثل غرور یا خشم بجا را در دیگران برانگیزد. چنین احساساتی باعث می‌شود آن‌ها احساس قدرت کنند و با اعتمادبه‌نفس عمل کنند». آن‌ها برای اینکه دانشجویان استنفورد را متقاعد کنند که هنگام دوچرخه‌سواری در اطراف محوطهٔ دانشگاه کلاه ایمنی روی سرشان بگذارند، تصمیم گرفتند ابتدا از اعضای تیم فوتبال محبوب دانشگاه بخواهند که چنین کاری کنند و در یک حرکت نمایشی شرکت کنند. بدین ترتیب که تعدادی هندوانهٔ ترکیده را در اطراف زمین فوتبال پخش‌وپَلا کردند و اعضای تیم فوتبال بدون کلاه ایمنی در لابه‌لای این هندوانه‌ها روی زمین افتاده و دوچرخه‌هایشان را نیز واژگون در کنارشان به زمین انداختند. درنتیجه، وقتی که دانشجویان دانشگاه با چنین صحنه‌ای روبرو شدند و بازیکنان فوتبال را در کنار دوچرخه‌ها نقش بر زمین دیدند که هندوانه‌هایی نیز در نزدیکی سر آن‌ها از هم پاشیده بود متأثر شده و همگی تصمیم گرفتند از آن به بعد با کلاه ایمنی دوچرخه‌سواری کنند.»