کتاب فیلمنامه آمیستاد

فیلمنامه آمیستاد مربوط به فیلمی است در ژانر درام تاریخی به کارگردانی استیون اسپیلبرگ و محصول سال ۱۹۹۷ ایالات متحده آمریکا. نویسندگان این اثر دیوید فرانزنی و استیون زیلیان هستند. این فیلم بر اساس داستان واقعی رخدادهای کشتی برده لا آمیستاد در سال ۱۸۳۹ ساخته شده‌است که در طی آن مردان قبایل منده به منظور تجارت برده ربوده شده بودند و در نهایت توانستند کنترل کشتی را در سواحل کوبا به دست بگیرند. در میان بازیگران مشهور این فیلم آنتونی هاپکینز در نقش رئیس‌جمهور سابق آمریکا به نام جان کویینسی اَدِمز بازی می‌کنند و نایجل هاثرن در نقش رئیس‌جمهور وقت آمریکا هنرنمایی می‌کند. انتشارات متخصصان این کتاب را با ترجمهٔ صبا ایمان‌طلب به چاپ رسانده است.

درباره کتاب فیلمنامه آمیستاد

این کتاب بر اساس فیلم آمیستاد نوشته شده است و داستان هیجان‌انگیزی را درباره‌ی برده‌داری، قانون مدنی ایالات‌متحده و درستی و نادرستی روایت می‌کند. اسپیلبرگ آمیستاد را در لس‌آنجلس، جزایر کارائیب و شهر ساحلی میستیک سی‌پُرت در کانکتیکات ضبط کرده است. استیون اسپیلبرگ کارگردان فیلم‌های برجسته‌ای چون آرواره‌ها، پارک ژوراسیک، جهان گمشده و فهرست شیندلر است.

داستان با جنگی خونین در کشتی آغاز می‌شود و سپس به‌سرعت ما را به دادگاه‌های قانونی آمریکا می‌برد. دادگاه‌هایی که باید تصمیم بگیرند که آیا آفریقایی‌ها مجرم‌اند یا انسان‌هایی راستگو و درستکار که برای آزادی می‌جنگند.

سینک به‌خوبی دریافته بود که حالا دیگر یک مرد آزاد نیست. او و چهل‌ونه جوان آفریقایی را از خانه‌هایشان در سیارالئون ربوده بودند. آمیستاد در حقیقت یک کشتی اسپانیایی بود که از آن برای حمل برده‌ها استفاده می‌کردند. این کشتی سفر دریایی خود را از هاوانا پایتخت کوبا در ۲۸ ژوئن ۱۸۳۹ آغاز کرده بود و تعدادی از جوانان آفریقایی را به‌عنوان برده می‌برد تا کار کنند. آما آن‌ها جنگیدند و ملوانان کشتی را کشتند و تلاش کردند که کشتی را به خانه‌هایشان در آفریقا ببرند؛ اما یک کشتی ایالات‌متحده آن‌ها را پیدا کرد و به نیوهاوِن در کانکتیکات واقع در ساحل شمال شرقی آمریکا برد اما در آنجا آن‌ها با زندان و دادگاه روبرو شدند.

کتاب فیلمنامه آمیستاد را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

این کتاب به علاقه‌مندان به سینما به خصوص دوست‌داران فیلم‌های تاریخی و آثار اسپیلبرگ، پیشنهاد می‌شود.

بخشی از کتاب فیلمنامه آمیستاد

سینک زنجیرهایی که به دیگر آفریقایی‌ها بسته بودند را هم باز کرد! با این کار گویی خشونت نهفته در دیگران را هم آزاد کرد و آن‌ها مانند شیر، شجاع و مغرور به دنبال سینک به بالای کشتی که طوفانی بود رفتند. آن‌ها با یک ملوان اسپانیایی که بالای پله‌ها ایستاده بود رو‌به‌رو شدند. او زمانی برای خبر کردن دیگران نداشت؛ زیرا سینک به‌سرعت چاقوی مرد را گرفت و در قلبش فروکرد! سپس در را شکستند و داخل اتاق مقدار زیادی چاقوی سنگین و بلند پیدا کردند و با فریادهای آکَنده از خشم رفتند تا افراد دیگر را پیدا کنند. جنگ خونین و سختی درگرفت. آن‌ها فریادهای وحشتناکی می‌کشیدند اما آفریقایی‌ها قصد نداشتند به آن‌ها رحم کنند زیرا باید پیروز می‌شدند. کاپیتان کشتی و تعدادی از سربازان تلاش می‌کردند تا با قایق فرار کنند. در یک چشم‌برهم‌زدن سینک به کاپیتان رسید و هر دو با چاقو به‌سمت یکدیگر حمله کردند. کاپیتان قوی بود اما سینک جوان‌تر و قوی‌تر بود. کاپیتان به پای سینک افتاد و التماس می‌کرد که او را نکشد اما سینک با خود گفت که این مرد در دور شدن من از خانه مقصر است و چاقوی خود را در قلب او فروکرد! حالا دیگر آفریقایی‌ها آزادی خود را به دست آورده بودند.

‌سینک اکنون می‌خواست دو مرد به نام‌های رویز و مانتس را پیدا کند. همان‌هایی که آفریقایی‌ها را در هاوانا به‌عنوان برده فروخته بودند. در تمام مدتی که دیگران در آمیستاد می‌جنگیدند، رویز و مانتس در طبقه‌ی زیرین کشتی پنهان شده بودند. سینک به‌سمت جمعیت برگشت و گفت: آن دو نفر را که ما را دارایی خود می‌دانند پیدا کنید.