بریده‌هایی از کتاب نقطه ته خط

بیگانه پرستی (استعمال گران) برای اثبات بیگانه پرستی ما و ارجحیت دادن خارجی‌ها به داخلی‌ها، همین بس که متأسفانه با اینکه این همه در داخل کشور به دارو نیاز داریم، اما بر روی بسیاری از داروها نوشته شده: «فقط برای استعمال خارجی!»

«راستش اینجا همه به رفتارم گیر می‌دهند و می‌گویند خیلی سبکم اما من می‌خواهم در زندگیم راحت باشم، آزاد باشم و تا هر جا که خواستم بتوانم ترقی کنم. اما فکر کنم در صورت ازدواج با تو فقط باید بسوزم و بسازم. نه! من زندگی با تو را دوست ندارم چون می‌خواهم پیشرفت کنم و بروم آن بالاها.»

پسر به دختر: در تایید فرمایشات شما باید عرض کنم به خاطر احترامی که برای شخصیت شما قائلم، دوست ندارم ارتباط علمی ما خدای ناکرده شبیه دوستیهای مبتذل کوچه و خیابانی باشد. دختر به پسر: کاملاً موافقم. پسر به دختر: به نظرم می‌تونیم با رعایت حریم احترام متقابل و با کمک هم، انشاالله در پیشبرد اهداف علمی و درسی همدیگه مفید باشیم. دختر به پسر: جالبه، شخصیت شما باعث شده دیدِ من راجع به آقایون کلاً عوض بشه. در ضمن، پیشنهادتون در باره ارتباطات علمی و در عین حال سازنده برام جالب بود. پسر به دختر: خواهش می‌کنم. به هر حال این شماره تماس منه. اگه مشکلی تو درسا داشتین تماس بگیرین. پسر به هم اتاقی: ...آره بابا، مخش رو حسابی زدم! دختر به هم اتاقی: .... نه بابا، شوت شوته!

مغز از همه تشکر می‌کند و موضوع جلسه آینده را تعیین می‌کند: «هم‌فکری درباره مشکل عاشق شدنِ قلب»!

قطره پنجم که از خجالت داشت آب می‌شد، گفت: «من هم زمانی یک قطره باران بودم اما هنگام فرود، آن‌قدر دود خوردم که معتاد شدم! خدا کند تست اعتیاد نگیرند...یادش به خیر، یک زمان با بدنسازی، تبدیل به دانه تگرگ شده بودم، اما الآن بخاطر اعتیاد، تمام ماهیچه‌هایم آب رفته است!»

«حیف از اینهمه وقتی که دنبال هوا و هوس رفتم. هوای من تویی!»

بیگانه پرستی (استعمال گران) برای اثبات بیگانه پرستی ما و ارجحیت دادن خارجی‌ها به داخلی‌ها، همین بس که متأسفانه با اینکه این همه در داخل کشور به دارو نیاز داریم، اما بر روی بسیاری از داروها نوشته شده: «فقط برای استعمال خارجی!»

مولکول هوا مزاحمت ایجاد کرده بودند و داشتند به خاطر سبک بودن، متلک بارش می‌کردند. سرب از اگزوز موتور بیرون پرید و بعد از برخورد فیزیکی با آن‌ها، به مولکول هوا برای ایجاد پیوند مشترک پیشنهاد داد.

با مطالعه موشکافانه زندگی بزرگ‌ترین جنگاوران تاریخ، می‌توان به این نتیجه رسید که تمام آنها زندگی خود را از دوران کودکی شروع کرده‌اند.

پس از این شکست عاطفی، تالاموس مثل همیشه خود را برای سرودن اشعار عاشقانه آماده می‌کند.

قطره پنجم برای بازدرمانی و ترک اعتیاد به تصفیه خانه اعزام شد و پس از کسب سلامت، در کارخانه نوشابه تگرگی مشغول به کار شد!

قطره چهارم پس از عبور از دریچه، در یک کانال فرنگی مشغول به کار شد و به دیگران آموزش می‌داد چگونه باید به بیرون نشت کنند!

«این روزها دنیا، دنیای ارتباطات شده اما در غار ما، انگار نه انگار... الآن مدت‌هاست که می‌خواهم با نامزد آینده‌ام از طریق دود، چت کنم و پیامک بفرستم اما هر کار می‌کنم نمی‌توانم آتش را کشف کنم. فکر کنم یک نفر هیزمها را فیلترگذاری کرده است.»

برای اثبات بیگانه پرستی ما و ارجحیت دادن خارجی‌ها به داخلی‌ها، همین بس که متأسفانه با اینکه این همه در داخل کشور به دارو نیاز داریم، اما بر روی بسیاری از داروها نوشته شده: «فقط برای استعمال خارجی!»

فیلم خارجی: لیدیز اند جنتلمن! خیلی به ادعای فیلم جنایی خوش‌بین نباشید. من با اینکه مبتذل نبودم، اما تا بحال چندبار سلاخی شده‌ام و تازه از اتاق عمل بیرون آمده‌ام. شاید باور نکنید اما زخم زیرنویس‌ها و جای بخیه‌هایم هنوز درد می‌کنند... دو یو آندر استند؟

برخی کارشناسان معتقدند اگر به جای ضرب سکه از تقسیم سکه استفاده می‌شد افراد بیشتری بهرمند می‌شدند. همین اختلافات اجتماعی باعث شد تا برخی بخواهند با ضرب سکه جعلی، یک‌شبه ره صد ساله بپیمایند اما غافل از اینکه پس از مدتی لو رفته و سکه یک پول می‌شدند.

تصویر روی سکه‌های واقعی با چکش و سندان حک می‌شد اما سکه‌های جعلی با نرم افزار هک می‌شدند.

از معروف‌ترین جواهرات می‌توان از جواهرلعل نهرو و جواهری در قصر نام برد. ضمناً، طلا در صورت تغییر رنگ و سیاه شدن، ارزش افزوده بیشتری می‌یابد و جنگهای متعددی که در بین النهرین برای طلای سیاه در گرفته است، اهمیت آن را نشان می‌دهد.

در این بیابان عاطفه،‌ مدت‌هاست که گل لبخندت خشک شده و سیل باران اشک من، نه تنها سود ندارد بلکه گویا اسید هم دارد. هرچند که چشمه اشکم مانند دریاچه ارومیه در حال خشک شدن است، اما نمی‌گذارم خشکسالی، آن را به سرنوشت‌هامون دچار سازد.

«با ساماندهی ترافیک شهری و تدابیر اتخاذ شده، آلودگی هوای تهران بزودی کنترل خواهد شد!»

همسر من هم در مراسم خواستگاری خودش را تگرگ جا زده بود، اما بعداً فهمیدم دوپینگ کرده و در اصل، چیز دیگری بوده!

تمام این موارد باعث شد تا یکی از اهالی «لیدیه» و شاید هم «آشور» دستور دهد برای اولین بار به نام او سکه ضرب کنند و بدین ترتیب با اختراع سکه، مشکل دخترانی که نمی‌دانستنند بعد از ازدواج چه چیزی را باید به اجرا بگذارند، برای همیشه حل شد.

دلم برای ماری می‌سوزد که بفهمد مقصد مسافران هواپیما، «میانمار» است!

کتاب تاریخ تمدن که گرد پیری بر تمام صفحاتش نشسته بود، کت صحافی شده رنگ و رو رفته‌اش را تکاند و گفت: «انزوا و تنهایی دارد پدرمان را درمی‌آورد. می‌دانید چند سال است کسی به ما سر نزده؟ اگر کسی در این کتابخانه متروک سراغ ما را نمی‌گیرد، خودمان که می‌توانیم دست به کار شده و از یکدیگر احوالی بپرسیم؟! به نظرم بهتر است به زور هم که شده توسط همدیگر خوانده شویم وگرنه به خاطر این بی مخاطبی و تنهایی باید اسم و شابک همه ما را به «صد سال تنهایی» تغییر دهند.»

زنها دیگر جرئت نمی‌کردند به کاریز بروند چون از قدیم الایام شنیده بودند اگر کلپاسه دندان‌های کسی را بشمرد، همه دندان‌های فرد مورد نظر ریخته و سپس خواهد مرد.

به نظرم بهتر است به زور هم که شده توسط همدیگر خوانده شویم وگرنه به خاطر این بی مخاطبی و تنهایی باید اسم و شابک همه ما را به «صد سال تنهایی» تغییر دهند.

مغز از همه تشکر می‌کند و موضوع جلسه آینده را تعیین می‌کند: «هم‌فکری درباره مشکل عاشق شدنِ قلب»!

این روزها یا کارشناسها بیکارند و یا بیکارها، کارشناس!