بریده‌هایی از کتاب چگونه از خودتان سبقت بگیرید

«از حماقت آدمی‌درشگفتم که همیشه همان کارهای گذشته را تکرار می‌کند؛ اما در دل امیدوار است تا به نتیجه‌ای متفاوت دست یابد!»

هرگز نمی‌توانید به پیروزی‌های درخشان دست یابید، به‌جز زمانی که خود را برای شکست‌های بزرگ آماده کرده باشید. شما هیچ وقت نمی‌توانید قله‌های بلند را فتح کنید، مگر زمانی‌که سختی گذر از دره‌های عمیق را به جان خریده باشید

مهم‌ترین سفر زندگی، سفر هیجان انگیزی است که از درون خودتان آغاز و به همان جا نیز پایان می‌یابد.

برای آغاز کیمیاگری پیش از هر چیز به هر کار غیرضروری که انجامش می‌دهید، پایان دهید و زمان با ارزشتان را فقط صرف انجام کارهایی کنید که بیشترین بهره را برایتان به ارمغان می‌آورند. این ماموریتی سخت و دشوار است؛ زیرا اغلب عادت کرده‌ایم، کارهای مهم را به تعویق اندازیم تا کارهای فوری را انجام دهیم،

تردیدی نیست که شما شگفت‌انگیزترین معجزهٔ کارگاه آفرینش هستید

درون شما عظمتی نهفته شده که همهٔ کائنات در برابر آن پست و حقیر می‌نماید.

برای تغییر تقدیرتان نخست باید افکارتان را تغییر دهید؛ زیرا افکارتان اعمالتان را شکل می‌دهد و اعمالتان سرنوشتتان را می‌سازد. پس اگر می‌خواهید زندگی متفاوتی را تجربه کنید، باید افکارتان را تغییر دهید.

شما نیز بیهوده سعی نکنید تا بهتر از رقبایتان باشید، بلکه هوشمندانه بکوشید متفاوت از دیگران به‌نظر آیید؛ زیرا در این تنازع همیشگی برای بقا تنها افرادی زنده باقی می‌مانند که از سایرین متمایز باشند.

پیروزی راز پنهانی ندارد، کافی است کشتی‌های فرار را آتش بزنید!

هیچ‌وقت مانند آدم‌های کم ارزش و حقیری رفتار نکنید که برای همه دلبری می‌کنند؛ زیرا همیشه با کسی که برای همه دلبری می‌کنند، مانند «زباله» رفتار می‌شود!

چشمان آدمی عضوی پر رمز و راز است؛ مانند گوهری تابناک که در هاله‌ای از وهم و خیال فرو رفته باشد، در زیر کمان ابروان می‌درخشد. زنان معتقدند حقیقت عشق یک مرد را می‌توان در عمق چشمانش یافت و مردان نیز همواره شیفتهٔ جادوی نگاه زیبای زنان بوده‌اند. به‌نظر می‌رسد که چشم پنجره‌ای به‌سوی اعماق روح آدمی است.

انسان‌ها دو دسته‌اند؛ کسانی‌که در انتظار معجزه به آسمان چشم می‌دوزند و افرادی‌که معجزه را درون خودشان می‌جویند. همین حالا قلم و کاغذی بردارید و در بالای صفحه بنوسید ۸۰/۲۰ و به دستانتان که قلم را گرفته‌اند، خیره بمانید و منتظر شوید تا معجزه به‌آرامی از اعماق وجودتان بر روی سپیدی کاغذ نمایان شود. باور کنید همیشه معجزه در دستان معجزه‌گر شماست.

سرهنگ ساندرز پس از بازنشستگی از ارتش، یک روش پخت مرغ سوخای را ابداع کرد و درحالی‌که ۶۵ سالگی را پشت سر گذاشته بود، سوار خودرو قدیمی‌اش شد و هزاران کیلومتر را پیمود تا شاید بتواند دستور پخت آن‌را به کسی بفروشد. ۱۰۰۹ صاحب رستوران به او «نه» گفتند تا آن‌که سرانجام یک پاسخ «آری» دریافت کرد و توانست نخستین رستوران عرضهٔ مرغ سوخاری به‌نام «کی.اف.سی» را افتتاح کند.

یقین دارم که شما هرگز نام ساموئل لانگلی را نشنیده‌اید. او مهندسی پرآوازه بود که توسط وزارت جنگ امریکا برگزیده شد تا رویای پرواز را به حقیقت تبدیل کند و یک ماشین پرنده بسازد. دولت امریکا صدها هزار دلار در اختیار او و گروه برگزیده‌اش قرار داده؛ اما تقدیر چنین بود که دو برادر به‌نام‌های «ارویل و ویلبر رایت» که تحصیلات دانشگاهی و سرمایه‌ای نداشتند، بتوانند بر جاذبهٔ زمین غلبه و رویای بشر را از سطح زمین بلند کنند و در پهنهٔ آسمان‌ها به پرواز درآورند.

بکوشید با حذف کارهای کم ارزش و یا بی‌ارزش از زندگی و کسب‌وکارتان زمان را به خدمت خود درآورید.

هنگامی‌که در برابر آیینه‌ای می‌ایستید؛ کسی که به شما چشم می‌دوزد، همان کسی است که شما را به این‌جایی هدایت کرده است که هم‌اکنون هستید. او همان فردی است که شما را به جایگاهی رسانده است که در آن قرار گرفته‌اید. اگر از جایی‌که در آن قرار دارید و یا دستاوردهایی که تاکنون به‌دست آورده‌اید، راضی نیستید؛ باید او را مجبور کنید، تغییری در خود ایجاد کند تا سرنوشت شما نیز تغییر کند.

هنگامی‌که در برابر آیینه‌ای می‌ایستید؛ کسی که به شما چشم می‌دوزد، همان کسی است که شما را به این‌جایی هدایت کرده است که هم‌اکنون هستید. او همان فردی است که شما را به جایگاهی رسانده است که در آن قرار گرفته‌اید. اگر از جایی‌که در آن قرار دارید و یا دستاوردهایی که تاکنون به‌دست آورده‌اید، راضی نیستید؛ باید او را مجبور کنید، تغییری در خود ایجاد کند تا سرنوشت شما نیز تغییر کند.

اینشتین معتقد بود تخیل برتر از دانش است.

از اینشتین سخنی ارزشمند به یادگار مانده است، او می‌گوید: «از حماقت آدمی‌درشگفتم که همیشه همان کارهای گذشته را تکرار می‌کند؛ اما در دل امیدوار است تا به نتیجه‌ای متفاوت دست یابد!»

به‌نظر می‌رسد دنیایی که در آن زندگی می‌کنیم، بیشتر شامل دو دسته از انسان‌هاست؛ احمق‌هایی که از اشتباهاتشان تجربه‌ای نمی‌اندوزند و ترسوهایی که از ترس اشتباه، جسارت انجام هیچ کاری را ندارند.

نیلز بور فیزیکدان برجسته و از بنیانگذاران فیزیک کوانتوم می‌گوید: «اگر ایدهٔ تازه‌ای که در سر دارید، خیلی عجیب و غریب نباشد، بدانید که امیدی به آن نیست!»

کار همان کیمیایی است که رویاها را به واقعیت تبدیل می‌کند. اگر توان انجام کار نداشته باشید، به آن معناست که هرگز قادر نخواهید بود رویاهایتان را از مرزهای جمجمه‌تان فراتر برده و لباسی از واقعیت بر تنشان کنید.

در محیط کسب‌وکار همدلی میان اعضا گروه می‌تواند به افزایش بهره‌وری بیانجامد. خود را به جای خریداران قرار دهید و بکوشید از نگاه آن‌ها به محصولتان نگاه کنید، بی‌آن‌که دلبستگی به محصولتان نگاهتان را تیره و تار کند.

هنگامی‌که در برابر آیینه‌ای می‌ایستید؛ کسی که به شما چشم می‌دوزد، همان کسی است که شما را به این‌جایی هدایت کرده است که هم‌اکنون هستید. او همان فردی است که شما را به جایگاهی رسانده است که در آن قرار گرفته‌اید. اگر از جایی‌که در آن قرار دارید و یا دستاوردهایی که تاکنون به‌دست آورده‌اید، راضی نیستید؛ باید او را مجبور کنید، تغییری در خود ایجاد کند تا سرنوشت شما نیز تغییر کند.

«هر جا موجود زنده‌ای یافتم، در آن‌جا میل به قدرت را نیز دیدم»

«پیروزی همه چیز زندگی نیست، بلکه یگانه حقیقت زندگی است».

اینشتین معتقد بود تخیل برتر از دانش است. او بهتر از هر کسی می‌دانست که تنها نیروی تخیل قادر است، مرزهای دانش بشری را گسترش دهد؛ زیرا دانش همواره در بند گذشته اسیر است. اما تخیل می‌تواند از جاذبهٔ سنگین گذشته رها شود، در آسمان پایان‌ناپذیر احتمالات به پرواز درآید و افق‌های جدیدی را کشف کند و آن‌گاه بشریت را به آن‌جا دعوت کند.

در جهان هیچ نیرویی قوی‌تر از نیروی فردی نیست که اراده کرده است تا به آنچه می‌خواهد برسد.

لورنز معتقد بود؛ پیوستگی جو زمین به‌صورتی است که گاهی یک تغییر کوچک در آن منجر به آغاز زنجیره‌ای از تغییراتی پیاپی می‌شود و در اثر پدیدهٔ هم‌افزایی، شدت و قدرت گرفته و در جایی دیگر اثری ویرانگر به جا می‌گذارد. او این پدیدهٔ شگفت‌انگیز را اثر پروانه‌ای نامید و به‌همین علت یکی از پیشگامان نظریهٔ آشوب در جهان شد.

ذهن آدمی تمایلی مهارنشدنی برای توضیح پدیده‌ها برحسب الگوهای ذهنی قدیمی‌اش دارد