جورج کلاسون
اگر سری به کتابفروشیها بزنید لابد میبینید که به اندازهی موهای سرتان کتاب انگیزشی و موفقیت و راهنمای پولدار شدن ریخته پشت ویترینها. بیشترشان هم از زیستجهان یک سخنران انگیزشی یا یک تاجر موفق بیرون آمدهاند. اما جورج کلاسون قصهاش فرق میکند. این نویسنده کتابی نوشته که زندگی خیلی از آدمها را از این رو به آن رو کرده است. آن هم نه با یک قصهی امروزی وسط والاستریت یا درهی سیلیکون، بلکه با یک داستان عمیق و ریشهدار که قدمتش به «بابل باستان» برمیگردد.
حالا چرا نوشتن از جورج کلاسون را با حرف زدن دربارهی این کتاب آغاز کردیم؟ چون خیلیها او را به خاطر همین یگانه اثرش میشناسند و تحسین میکنند. و اگر سری به آمازون بزنید میبینید برای فروش بقیه کتابهایش هم کنار اسم نویسنده، در پرانتز نوشتهاند «نویسندهی کتاب ثروتمندترین مرد بابل».
از تولد تا دانشگاه
جورج ساموئل کلاسون (George Samuel Clason)، نویسنده و سخنران آمریکایی، در هفتم نوامبر سال ۱۸۷۴ در لوئیزیانای امریکا به دنیا آمد. جورج اگر چه زندگی پرماجرایی نداشته و اطلاعات زیادی هم از زندگی شخصی او برایمان باقی نمانده، اما در عمر هشتاد و سه سالهی خود، چند اثر بهیادماندنی بر جای گذاشته که هنوز بین آدمهای جهان دست به دست میشود و به زبانهای گوناگون نیز ترجمه شده است.
اگر حضور او در جنگ و دو ماجراجویی شغلی او را ندیده بگیریم، شاید بتوانیم بگوییم مهمترین نقطه عطف زندگی او، همین کتاب ثروتمندترین مرد بابل بوده است. البته تحصیلات جورج هم کاملا مرتبط با فعالیتهایش بوده است. او در دانشگاه نبرسکای آمریکا، در رشتهی مدیریت کسب و کار تحصیل کرده و ادامهی زندگیاش را به نوعی وقفِ دنیای کسبوکار و کمک به رشد مالی آدمها کرده است. در ادامه با هم مروری خواهیم داشت بر زندگی و آثار جورج کلاسون، از تحصیل گرفته تا خلق کتابهای کسبوکار.
ازدواج و فرزندان
جورج کلاسون در طول زندگیاش دو بار ازدواج کرده، نخست با ایدا آن ونابل (Ida Ann Venable) و سپس با آنا برت (Anna Burt). حاصل این ازدواجها هم دو فرزند به نامهای کلاید و رابین بوده است. جالب است که بدانید کلاید و رابین هر دو نویسنده شدند و راه پدر را ادامه دادند. رابین که فرزند جورج و آنا بود و با نام «لوئیس کلاسون» متولد شد، بعدها «رابین مکان» نام گرفت (Robin McKown) و بهعنوان یک نویسنده ادبیات نوجوان، جوایز متعددی برای نگارش آثار ادبی و ناداستانهایش به دست آورد.
جورج کلاسون در جنگ اسپانیا
برای اینکه بدانیم کلمات یک نویسنده چطور به این سطح از اثرگذاری جهانی رسیدهاند، خوب است به خاستگاه تاریخی و اجتماعی نویسنده برگردیم. از سال ۱۸۹۰، ایالات متحده آمریکا بر اساس سیاست خارجهی جدیدی که از مونرو الهام گرفته بود، شروع به پس گرفتن مستعمرههای خود از چنگ بریتانیا کرد. در سال ۱۸۹۵، شورشیهای کوبا که قصد استقلال از امپراطوری اسپانیا را داشتند، به شدت سرکوب میشدند و بازتاب این سرکوبها در روزنامههای امریکایی، افکار عمومی آمریکا را شدت با انقلاب کوبا همراه کرد.
و شاید به همین دلیل بود که جوانان آمریکایی در سال ۱۹۸۹ و در جنگی که میان اسپانیا و آمریکا در گرفت، داوطلبانه به کوبا و فیلیپین رفتند. جورج کلاسون هم یکی از همین جوانان بود که در زمان جنگ امریکا و اسپانیا، تنها ۲۴ سال داشت. او در اواسط جنگ به ارتش پیوست و ایالت متحده آمریکا را برای استقلال از اسپانیا همراهی کرد. در این جنگ که بخشهای مهمی از قاره آمریکا را درگیر میکرد، سلطه اسپانیا بر مستعمرات آمریکا پایان یافت و آمریکا موفق شد قسمتهایی از آمریکای لاتین را به دست بیاورد و در ۱۲۳ روز به جزیره کوبا مسلط شود.
جورج کلاسون پس از پایان جنگ در سال ۱۹۰۰ به شهر دنور رفت و فصل جدیدی از زندگیاش را آغاز کرد.
از نقشهکشی تا صنعت نشر
جورج کلاسون که حالا فارغالتحصیل مدیریت کسبوکار بود و تجربهی یک جنگ مهم را هم از سر گذرانده بود، تصمیم داشت کسبوکار خودش را راه بیندازد و زندگیاش را سر و سامان بدهد. او با راهاندازی شرکت «نقشهکشی کلاسون» اولین «اطلس جادهای» امریکا و کانادا را منتشر کرد. کمی بعد هم یک شرکت چاپ و نشر به نام «انتشارات کلاسون» تاسیس کرد. البته موفقیت او در دو شرکت «نقشهکشی کلاشون» و «انتشارات کلاسون» زمان زیادی طول نکشید. دوران «رکود اقتصادی بزرگ» که در آمریکا از آن با عنوان «Great Depression» یاد میکنند فرا رسید و خیلی از کسبوکارها را به خاک سیاه نشاند. کسبوکارهای جورج کلاسون هم از این مصیبت در امان نماند. احتمالا بعد از این شکست مهم بود که جورج تصمیم گرفت از جهانبینیاش در واکاوی نقشهها کمک بگیرد و نقشهای هم برای توسعهی زندگی آدمها بسازد.
جورج کلاسون و آغاز نویسندگی
جورج کلاسون که حالا انباشتهای از تجربیات گوناگون در دنیای کسبوکار را به دست آورده بود، در سال ۱۹۲۶ تصمیم گرفت تا دانستههایش را به شکل یادداشتهای آموزشی تدوین کند و در اختیار دیگران بگذارد. او برای نگارش این یادداشتها از قصههای تمثیلی بابل باستان، کمک گرفت.
یادداشتهایی که جورج کلاسون درباره اقتصاد و موفقیت مالی به زبان انگلیسی نوشته بود، آنقدر بین کارکنان بانکها و شرکتهای بیمه دست به دست شد که بعد از مدتی به شکل «استراتژی کسب درآمد» در سراسر جهان شناخته شد.
کتاب ثروتمندترین مرد بابل
گلچینی از مشهورترین قصههایی که جورج کلاسون برای آموزش کسب درآمد نوشته بود، بعدها کنار هم قرار گرفتند و به کتاب مشهور ثروتمندترین مرد بابل تبدیل شدند. او در این کتاب «رازهای موفقیت مردم باستان» را در قالب قصهای جذاب برای خوانندگان ردیف کرده است. کتاب ماجرای مرد جوانی را روایت میکند که برای فرار از بدهکاری و مشکلات مالی، به مردی ثروتمند در بابل باستان پناه میبرد و از او خواهش میکند تا رمز و راز موفقیتش را به او یاد بدهد. جورج در این داستان، مهمترین درسهای مدیریت مالی را به زبانی شیوا و ساده آموزش داده است.
جورج کلاسون اولین بار این کتاب را در سال ۱۹۳۰ تدوین و منتشر کرد. پس از آن تا امروز بارها و بارها از سوی نشرهای مختلف تجدید چاپ شده و بیش از ۲ میلیون نسخه فروخته و به ۲۶ زبان دنیا ترجمهاش کردهاند. مهمترین درسی که در این کتاب یاد میگیریم، جملهی معروف «Pay Yourself First» است؛ یعنی «اول برای خودت خرج کن.» البته منظور جورج این نیست که برای خودت ولخرجی کن. بلکه تاکید دارد همواره ۱۰٪ از درآمدت را برای سرمایهگذاری در یک کسبوکار مطمئن در نظر بگیر تا بتوانی آهسته آهسته رشد کنی و ثروتت را افزایش بدهی. خواندن این کتاب را به همهی کسانی که دوست دارند با یک قصهی ساده، تحول مهمی در نگاهشان به کسب درآمد ایجاد کنند، توصیه میکنیم.
دیگر آثار جورج کلاسون
جورج کلاسون کتابهای دیگری هم نوشته؛ اما این کتابها اکثرا زیر سایهی «ثروتمندترین مرد بابل» قرار میگیرند. با این حال مطالعهی دیگر آثار او خالی از لطف نیست؛ چرا که پازل کاملتری از دیدگاهش درباره کسب و کار در اختیارمان میگذارد.
او در کتاب «پیش به سوی طلا» یا همان «Gold Ahead» مجموعهای از دیدگاههایش درباره کسب ثروت را به نگارش درآورده و به قول خودش «کتابی درباره بینش مالی برای آنان که خواهانِ موفقیت مالی در زندگیاند» خلق کرده است. بسیاری از خوانندگان «پیش به سوی طلا» نوشتهاند که خواندن این کتاب پیشرفتهای مالی متعددی را برایشان به ارمغان آورده است.
جورج کلاسون برای تکمیل پازل موفقیت مالی، کتاب «شغل ایدهآلت را پیدا کن» یا «Find Your Right Job» را هم تدوین کرده است. او در ابتدای این کتاب مدعی شده «هشتاد درصد مردم دنیا از شغلشان ناراضی هستند؛ و شاید خوانندهی این کتاب هم جزو همین آدمها باشد.» سپس مجموعهای از راهکارهای علمی و عملی را برای به دست آوردن یک شغل جذاب به خواننده یاد میدهد.
مشهورترین نقلقولهای جورج کلاسون
- لازم نیست برای دریافت یک مشاوره عاقلانه از یک دوست خوب هیچ هزینهای پرداخت کنی!
- زمان چیزی است که همه مردم مقدار فراوانی از آن را در اختیار دارند.
- «شانس» در واقع همان تصمیمی است که برای رسیدن به آنچه لیاقتش را دارید میگیرید.
- پول خوشبختی نمیآورد، اما بیپولی حتماً بدبختی میآورد!
- ای احمق! تو به همه پول میدهی جز خودت!
- اهداف نامشخص و بدون برنامه در حد آرزو باقی خواهند ماند.
پایان زندگی
و این پایان جورج کلاسون نبود.
او هشت سال پیش از مرگش، در سال ۱۹۴۹ به ناپای کالیفرنیا آمد و تا آخرین روزها همانجا سکونت داشت. روی سنگ قبر جورج کلاسون نوشتهاند که در ۵ آوریل ۱۹۵۷ چشم از جهان فرو بسته؛ اما همه میدانند که او حتی سالها پس از مرگش، همچنان در ذهن و زبان مردم زنده است و آموزههایش در بین مدرسان کسب ثروت، بازآفرینی میشود.